رفتن به نوشته‌ها

مشاوره اجباري دولتي ازدواج فرماليته است

 

ساعت حدود 12 است که زوج های جوان یکی پس از دیگری وارد می شوند اینجا هم همان مشایعت خاندان عروس و داماد را می توان دید. معطلی تا زمان شروع آزمایش باعث شده که زوج ها همدیگر را برانداز کنند (شما بخوانید فقط خانم ها) و هی بگویید “این عروس داماد را ببین چقدر به هم می آیند” یا “نه اصلا به هم نمی آیند، داماد سرتر است”… 

زوجی برای ثبت نام نوبت‌شان می شود خانم مسوول می گوید: خانم قبلا ازدواج کرده، نیاز به کلاس آموزشی نیست آزمایش ها را که دادید فردا برای جواب بیایید.”

خلاصه به نوبت زوج های جوان برای آزمایش خون و ادرار می روند و بعد از اینکه تمام زوج های جوان آزمایش دادند راهی کلاس های مشاوره ازدواج می شوند. کلاس های مشاوره معمولا بین نیم تا یک ساعت برگزار می شود البته در بیشتر مراکز به صورت کاملا مجزا.

حدود 40 دختر جوان در یک کلاس دور هم جمع شده اند که خانم دکتر مربوطه برایشان برخی مسایل را تشریح کند. در یک کلاس دیگر هم آقایان دور هم جمع شده اند. فیلمی در کلاس پخش می شود که نه سر دارد و نه ته! همه خنده شان گرفته. نکاتی که در این فیلم گفته می شود در مورد خانم ها است و ویژگی های جسمانی آنها. اما یک علامت سوال در سر همه شکل گرفته که این فیلم چرا اینجا پخش می شود مگر ما خودمان را نمی شناسیم؟!

بعد از پایان فیلم خانم دکتر مربوطه که شرم بسیار زیادی در چهره اش موج می زند انواع وسایل جلوگیری از بارداری را نشان می دهد(فقط نشان می دهد) و بین معرفی هر کدام از این وسایل یک “ببخشید خانم‌ها” می‌گوید…

کاملا فرمالیته و تکراری هنوز 30 دقیقه نشده است که سر و ته قضییه هم آورده می‌شود و همه کلاس را ترک می کنند. چند دختر جوان هم دور خانم دکتر جمع می شوند تا سوال اختصاصی خود را آرام و نجوا کنندگان بپرسند. بقیه هم تند تند برگه های امضا شده خود را می گیرند و از کلاس خارج می شوند.

از دختر جوانی می پرسم نظرت در مورد کلاس چیست؟ می گوید: من که هیچی نفهمیدم خودم اطلاعتم بیشتر از چیزهایی است که این خانم دکتر گفت. البته در برخی گفته های او و چیزهایی که من می‌دانستم تناقض هایی وجود دارد که ترجیحا می‌دهم با دکتر خودم در مورد آنها مشورت بگیرم.

دختر جوان دیگری به برنا می گوید: دخترخاله ام می گفت کلاس هایش بد نیست، نکات اخلاقی و روانی خوبی می گویند اما من چیزی نفهمیدم کمی نگرانم؛ چون من تحصیلات دانشگاهی ندارم،شنیده ام که در دانشگاه درس تنظیم خانواده حداقل وجود دارد. دلم را به این کلاس ها خوش کرده بودم که ظاهرا بی فایده است. می دانید برخی از مسایل را رویم نمی شود از مادر و خواهرم بپرسم. فکر می کنم باید خودم مطالعه کنم.

کلاس خانم ها زودتر به پایان رسیده عروس خانم‌ها در راهروها منتظرند که کلاس آقایان به پایان برسد بالاخره کلاس آقایان هم تمام می شود و از کلاس بیرون می آیند در مسیر خروج از کلاس پسری به دختری که همراهش است می گوید: وقت تلف کردن بود هیچی نداشت؛ تازه کلی هم سوال از مدرس کلاس پرسیدم بلد نبود جواب بدهد!

چهره ها بعد از چند ساعت معطلی خوشحال بنظر می رسد کسی از کیفیت و کمیت کلاس حرفی نمی زند. آنهایی که هنوز مراحل اول آشنایی شان است و شرم دارند از همدیگر، آرام و بی صدا آزمایشگاه را ترک می کنند و آنهایی که از دوره آشنایی شان بیشتر گذشته ریز ریز با هم می خندند و از آزمایشگاه بیرون می روند.

کسی نمی داند این زوج ها که از آزمایشگاه با اندکی اطلاعات درهم بر هم بیرون می‌روند اگر در آینده مشکلی در خصوص مسایل زناشویی داشته باشند برای حل کردنش سراغ کسی می روند یا ترجیح می دهند خودشان مشکلاتشان را حل کنند و یا بسوزند و بسازنند…

ساعت حدود 8 صبح شنبه است که به آزمایشگاه می‌رسیم. شلوغی جلوی درب آزمایشگاه رفت و آمد را حسابی با مشکل روبرو کرده است روی یک کاغذ بزرگ نوشته شده به سمت آزمایشگاه ازدواج؛ خیلی از آنهایی که وارد آزمایشگاه می شوند یکسراست مسیر فلش را دنبال می کنند. برخی از عروس و دامادها فقط دو تایی آمده اند اما برخی هم با پدر و مادر آمده اند آنهم هم از نوع فامیل عروس و هم داماد. 
صف طولانی برخی را واقعا کلافه کرده است. هنوز افراد زیادی اند که در صف مانده اند که مسوول ثبت نام می گوید: “دیگر ثبت نام نمی کنیم مابقی بروند فردا بیایند” بالغ بر 50 زوج شاکی و کلافه بر می گردند. آنهایی که مانده اند باید چند ساعتی در انتظار بمانند… 

به سراغ یک آزمایشگاه دیگر که مورد تایید دفاتر ثبت ازدواج است می رویم. درست در شمال تهران اینجا دو نوبت پذیرش دارد یک نوبت صبح و یک نوبت بعدظهر خانم مسوول می گوید صبح تا ساعت 8 پذیرش داشتیم بروید ساعت یک بیاید و دوباره معطلی و …

منتشر شده در اخبارخواندنی هامشاوره خانواده

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *