این در حالی است که بررسي روند «نسبت ازدواج به طلاق ثبت شده» در سه ماهه اول سال 91، با نشان دادن نسبت 6.4 بیانگر استمرار این روند بوده و نشان می دهد که در مقابل تقريبا هر شش ازدواج ثبت شده در كشور يك طلاق هم به ثبت رسيده است؛ آماری میانگین که در استانهای تهران و البرز به پايين ترين ميزان خود رسیده (تقريبا به ازاي هر سه ازدواج يك طلاق)، در استانهاي سمنان، قم، اصفهان، مازندران و مركزي، هم وضعيت چندان مناسبي نداشته (تقريبا به ازاي هر پنج ازدواج ثبت شده يك طلاق) و در استانهاي سيستان و بلوچستان، كهگيلويه و بويراحمد، چهارمحال بختياري بهترین وضعيت در سطح کشورمان را نشان می دهد.
انگار “با لباس سفید به خانه بخت رفتن و با لباس سفید بیرون آمدن” مربوط به گذشته های خیلی دور است، چراکه متاسفانه امروزه حقیقت تلخ “طلاق” به تمام خانواده های ایرانی ورود پیدا کرده و به ندرت کسی می تواند ادعا کند که در خانواده شان نشانی از این پدیده وجود ندارد؛ پدیده ای قبح شکسته که ممکن است گاه به مناسبتش جشن هم برگزار شود.
چند سالی است که طلاق در کشورمان مي تازد. این را آماری می گوید که بی توجه به طرح های عجولانه و دم دستی مسئولان مانند «راه اندازي ازدواج موقت در دانشگاه ها»، «ازدواج آسان» و … روز به روز بالاتر از ماه ها و سال هاي قبل قرار گرفته و در مقابل آن، آمار ازدواجی مطرح می شود که آن هم روند نزولي در پيش گرفته است.
بر پایه آمار و اسناد سازمان ثبت احوال، در سال 90، 874 هزار و 792 واقعه ازدواج و 142 هزار و 841 واقعه طلاق در كشور به ثبت رسيده (نسبت ازدواج به طلاق: 6.1) که اگر این اعداد را نسبت به سال ۸۹ قیاس کنیم، با رشد 4.1 درصدی طلاق و کاهش 1.9 درصدی ازدواج روبرو خواهیم شد؛ افزايش و كاهشي كه فراتر از نمودارهاي آماري و در دل خود افزايش آمار زنان سرپرست خانوار، كودكان بي سرپرست، بيكاران، جويندگان كار، مستاجران و فراتر از همه رشد اختلالات روحي و رواني را به دنبال دارد.
اولین باشید که نظر می دهید