وی با بیان اینکه «حتی در این سن و سال هم اجازه نمیدهد از خانه بیرون بروم» خاطرنشان کرد: اگر بخواهم به منزل یکی از فرزندانم بروم، این اجازه را به من نمیدهد و تنها دلیلش این است که در منزل تنها است و حوصلهاش سر میرود. در واقع او علاقه دارد جان من را با غر زدنهایش ذره ذره بگیرد.
در ادامه جلسه دادگاه، شوهر این زن میانسال که 74 سال سن داشت با خنده گفت: من عاشق همسرم هستم و حتی نمیتوانم یک ثانیه دوری او را تحمل کنم.
وی ادامه داد: همسرم نسبت به من بسیار کمتوجه است و این موضوع باعث میشود تا عصبانی شوم. برای مثال از صبح تا شب کلمهای با من صحبت نمیکند. گویی اصلا من را نمیبیند. من هم برای اینکه او را عصبانی کنم از همه چیز ایراد میگیرم تا کمی با یکدیگر بحث کنیم.
مرد میانسال افزود: من نمیخواهم همسرم را طلاق دهم قول میدهم دیگر غر نزنم.
قاضی دادگاه از زن میانسال خواست تا به همسرش کمی توجه کند و از جدایی منصرف شود. زن میانسال تنها به شرط اینکه دیگر شوهرش نباید غر بزند، از درخواست جداییاش انصراف داد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زوج میانسال، حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و زوج میانسال راهی منزل مشترکشان شدند.
زوجی کهنسال در دادگاه خانواده حضور یافتند و زن درخواست طلاق از شوهرش را به قاضی دادگاه ارائه کرد. این زن که 68 سال سن داشت، با عصبانیت خطاب به قاضی گفت: 50 سال است که او را تحمل کردم، اما دیگر از او متنفرم و در کنار او بودن فقط باعث آزار دادن من است.
وی ادامه داد: اخلاق شوهرم خیلی تند است و اگر بخواهم راحتتر بگویم، بسیار بداخلاق است و هیچ کس حتی خانوادهاش نیز نمیتوانند او را تحمل کنند، اما من 50 سال او را تحمل کردم.
زن میانسال افزود: شوهرم از صبح تا شب در منزل میماند و به جان من غر میزند، از همه چیز ایراد میگیرد، یک روز اینکه چرا تلفن اینقدر زنگ میخورد روز دیگر به دلیل اینکه چرا تلفن اصلا زنگ نمیخورد، به معنای واقعی دیوانهام کرده است. بارها از او خواستم که مانند دیگر پیرمردها به پارک برود تا هم خودش از منزل دور باشد و دوستانی پیدا کند و هم من کمی استراحت کنم، اما متاسفانه از منزل تکان نمیخورد….
اولین باشید که نظر می دهید