میزان طلاق در این ازدواجها بالاست
دکتر امانالله قراییمقدم جامعهشناس در مورد این ازدواجها میگوید: بررسیهایی که از سال 1356 انجام شده حاکی از آن است که اینگونه ازدواجها سرانجام درستی نداشته و طلاق در بین این زوجها بیشتر است. او ادامه میدهد: اینگونه ازدواجها در گذشته کمتر از چند سال اخیر بوده و عوامل مختلفی برافزایش این ازدواجها دخیل است. مثلا در اکثر این وصلتها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه، ماشین و… بیشتر از سایر مزیتهاست. به گفته این جامعهشناس حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی دادهاند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.
وی در ادامه میافزاید: ازدواج پسران کوچکتر از دختران با سنتها و ارزشهای فرهنگی ما سازگاری نداشته و با آن منافات دارد. تاثیری که خانوادهها، بستگان و دوستان و… بر روح و روان یک پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگتر از خود را دارد میگذارند بسیار زیاد است. اطرافیان اغلب بهدنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند
پشیمانی از ادامه زندگی مشترک
وی در توضیح دلایل گسترش ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خودشان میگوید: اینگونه ازدواجها برای پسرها بیشتر کمبودهای دوران کودکی است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد. پس از پر شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را گرفته عاقبت ازدواج مشخص میشود. مسائل اقتصادی در ذهن پسران و ترس از آینده در فکر دختران برای تن دادن به چنین ازدواجی مهمترین نقش را ایفا میکند. براساس تحقیقات انجام شده در این مورد پس از آنکه شر و شور خواستههای هر دو طرف کاسته میشود، نارضایتی و مخالفت خانوادهها را درک میکنند. دکتر قراییمقدم در تحلیل وضعیت طلاق این زوجها میگوید: قطعا همه ازدواجهایی که دختر بزرگتر از پسر است به طلاق نمیانجامد و در مواردی ازدواج موفق هم دیده شده است چرا که شکلگیری یک طلاق حدود 17-18 عامل مانند اختلاف فرهنگی، درک متقابل، ناتوانی جنسی مردان، اعتیاد، شغل و… دخالت دارد که یکی از این عوامل میتواند اختلاف سنی باشد و این عامل هم به چند دسته تقسیم میشود. مهمترین بخش این تقسیمبندی هم طلاق دخترانی است که از همسران خود بزرگتر هستند.
به هشدارها توجه نشد
دکتر محمد زاهدیاصل، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مددکار اجتماعی هم میگوید: در گذشته متعارف شده بود که دختران با مردی که حداقل 4-5 سال بزرگتر از آنها بودند ازدواج میکردند. در خانوادههای ایرانی هنوز سنتهایی مبنی بر مسئولیت بیشتر مرد و تصمیمگیری نهایی از سوی او وجود دارد طبعا این 4-5 سال بزرگتر بودن، پختگی بیشتر را هم به همراه دارد. با توجه به این مسئله مرد بزرگتر میتواند تکیهگاه مناسبی برای همسرش بوده و زندگیها از تداوم بیشتری برخوردار خواهند بود. وی در ادامه میافزاید: حدود 15-16 سال پیش گفته بودیم که دهه 80 دهه بحران خواهد بود اما هیچ توجهی به آن نشد. نتیجه این بیتوجهی بالا رفتن سن ازدواج است. تا 10-11 سال پیش دخترها در سنین 20-21 سالگی تن به ازدواج میدادند ولی امروزه این سن به 30 و حتی بیشتر از 30 سالگی افزایش یافته است.
دکتر زاهدیاصل ادامه میدهد: رو به تجرد بودن جامعه و رغبت نداشتن آنها به ازدواج به عوامل زیادی بستگی دارد اما یکی از دلایل مهم آن مطمئن نبودن پسران از تامین معیشت، مسکن و زندگی است. به همین دلیل در پی دختری است که بتواند در مسکن، گذران زندگی و… به او کمک کند. او به فکر این است که زندگی بهتری داشته باشد که بهتر بودن زندگی سن دختر را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا یکی از مشکلات جامعه ما مسکن است و مانند کشورهای توسعه یافته تناسبی وجود دارد. یک پسر اگر دستمزدی معادل پایه حقوق را بگیرد باید مبلغی معادل حقوقش را روی آن بگذارد تا بتواند یک مسکن مناسب برای زندگی تهیه کند.
وی در ادامه اظهاراتش میگوید: وقتی جامعه در حال تحول است مسلما چنین مسائلی هم دستخوش تحولاتی خواهد شد. وقتی معیارهای همسرگزینی به هم میریزد و حسابگری و عقلانیت جای احساسات را میگیرد این تغییرات هم به وجود میآید. البته با این آمار باید گفت که هنوز جای نگرانی ندارد ولی اگر افزایش پیدا کند طبعاتی در پی خواهد داشت. البته این ازدواجها اگر با اختلاف سنی 2-3 ساله باشد را نباید امری خیلی غیرعادی تلقی کرد. میتوان به نقطه مثبت این مسئله هم نگاه کرد که دختران و پسرانمان صرفا از روی احساسات زندگی خود را شروع نمیکنند. دکتر زاهدیاصل با اشاره به آمار طلاق میافزاید: با توجه به آمار 13 درصدی طلاق که در کل جامعه وجود دارد، آمار طلاقهایی که به دلیل بالا بودن سن زوجه است، زیاد به چشم نمیآید.
اولین باشید که نظر می دهید