اما نوبت به ته تغاری خانه که رسید، زمانه تغییر کرده بود. «داییمحمد» زیر بار زن گرفتن نمیرفت. مرتب برایش دختر زیر نظر میگرفتند و او به گفته خودش، دُم به تله نمیداد. میگفت: « زن تمام نمیشود. مرد اگر 50 سالش هم باشد و وضع مالیش خوب، دختر 25 ساله هم حاضر است با او ازدواج کند.»
برای خودش خانهای اجاره کرد و مستقل شد. دیرتر از تمام مجردهای فامیل هم ازدواج کرد. خودش راضی بود. میگفت:«خوشیهایت که تمام شد، ازدواج کن که حسرت چیزی به دلت نماند. ازدواج که کنی، دیگر حتی برای این که کجا نفس بکشی باید اجازه بگیری.»
«بیشتر جوانان داخل کشور در فکر ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نیستند. آنها یا شرایطش را ندارند و یا اگر داشته باشند، ترجیح میدهند خودشان را گرفتار مشکلات و مسایل زندگی زناشویی نکنند.» این پاسخ سعید به سوال من در صفحه فیسبوک بود که پرسیده بودم: «چرا جوانان ایرانی ازدواج نمیکنند؟»
سعید در یک پیام خصوصی نوشته بود: « شاید بخش عمدهای از ازدواج، تامین نیاز جنسی باشد که این روزها به راحتی میتوان آن را تامین کرد. پس نیازی نیست برای خودمان دردسر درست کنیم. من تنها زندگی میکنم و خانه مستقل دارم. در نتیجه، مشکلی در این رابطه برایم نیست. متاسفانه در حال حاضر در جامعه ایرانی از مردها یک غول بیشاخ و دُم ساختهاند. با کمپینهای ضد خشونت، مبارزه با مردسالاری و مبارزه با طلاق، ما را انسانهای خشن و عاری از مهربانی معرفی میکنند. ما باید تضمین بدهیم که زنها را خوشبخت خواهیم کرد اما در این که آنها چه اندازه به فکر خوشبخت شدن ما هستند، هیچ تضمینی وجود ندارد. اول و آخر قصه هم آدم بد ما هستیم؛ حق زنها را میخوریم، سیاه بختشان میکنیم و هوسباز و غیرمنطقی هستیم.»
مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور در اسفند سال ۹۱ اعلام کرد: «به ازای هر دو خانوار در کشور، یک جوان ازدواج نکرده وجود دارد.»
بنا به گفته «علیاکبر محزون»، 8/23 میلیون نفر از جمعیت کشور در سن ازدواج قرار دارند که از این تعداد، 2/11 میلیون نفر هرگز ازدواج نکردهاند. بنابراین، به ازای هر دو خانوار، یک جوان ازدواج نکرده وجود دارد.
«بهزاد»، ۳۵ ساله در پاسخ به پرسش من در صفحه فیسبوک نوشته بود: « من نه شغل ثابتی دارم و نه درآمد کافی. پدر پولداری هم ندارم که دلم به داراییهایش خوش باشد و بگویم حمایتم میکند. به قول معروف، من هستم و یک دست لباس. با چنین شرایطی، کدام خانواده حاضر است من دامادشان بشوم. هیچ دختری حاضر نیست با این شرایط کنار بیاید. همه به دنبال یک زندگی راحت هستند که از توان من خارج است.»
براساس گزارش منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال ایران، آمار ازدواج در شش ماهه نخست سال جاری نسبت به مدت مشابه آن در سال گذشته، ۱.۹ درصد کاهش و آمار طلاق نیز ۱۳.۳ درصد افزایش یافته است.
در این گزارش، ۶۵هزار و ۵۳۲ مورد طلاق مربوط به شهرها و ۴ هزار و ۷۹۱ مورد مربوط به روستاها اعلام شده که به طور میانگین، در هر ماه ۱۱ هزار و ۷۲۱ واقعه طلاق به ثبت رسیده است.
بر پایه همین گزارش، آمار متوسط طلاق در هر شبانه روز، ۳۸۷ مورد و در هر ساعت، ۱۶ مورد بوده است.
جدا از مشکلات اقتصادی و نیز آمار بالای طلاق در کشور که نشانگر موفق نبودن بسیاری از زندگیهای زناشویی به دلایل مختلف است و به نوعی جوانان را از تشکیل زندگی مشترک بازمیدارد، میتوان به رشد خانههای مجردی در شهرهای بزرگ نیز اشاره کرد که از تمایل آنها به ازدواج کم میکند.
«حسین احمدی نیاز»، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری، تعارضات سنت و مدرنیته، تفاوت در سبک زندگی، نبود آزادیهای فردی و زیرزمینی شدن روابط جنسی و گسترش آن را از دلایل رغبت نشان ندادن جوانان به ازدواج میداند.
این حقوقدان به «ایران وایر» میگوید:« شرایط زندگی در ایران دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. زندگی با سرعت زیاد از سنتی به مدرنیته در حال تغییر است که میتوان این تغییرات را در تمامی جنبههای زندگی مشاهده کرد. تورم و مشکلات اقتصادی، بالارفتن سن ازدواج ، نبود رغبت و تمایل به تشکیل زندگی و خانواده همانند برخی از کشورهای پیشرفته از نتایج این تغییرات است.»
بنا به گفتههای احمدینیاز، افزون بر شرایط اقتصادی، وجود شبکههای گوناگون اجتماعی از قبیل فیسبوک، سایتهای دوستیابی و وجود روابط آزاد بدون شرط نیز تاثیر زیادی در پایین آمدن آمار ازدواج و افزایش طلاق داشتهاند.»
«به اندازه تاریخ تولدشان مهریه میزنند؛ هزار کیلو بال پشه و چه میدانم، رسم و رسومات دست و پا گیر.» «علیرضا»، ۳۴ ساله که یک بار ازدواج کرده و از همسرش جدا شده، در پاسخ به این سوال که چرا جوانان ازدواج نمیکنند، میگوید:«من در سن ۲۵ سالگی ازدواج کردم. به اندازه تاریخ تولدش، مهریه تعیین کردند. من هم آن زمان سنی نداشتم، قبول کردم. بعد از مدتی، اختلافها شروع شدند و همسرم مهریهاش را به اجرا گذاشت. پس از مدتی، از هم جدا شدیم. من تا سال گذشته داشتم مهریه پرداخت میکردم. برای همین، به جوانها توصیه میکنم پای مهریه که برسد، هم “میگیرند” و هم مجبور میشوی “پرداخت کنی”. پس مراقب باشید.»
او با اشاره به عرف یا همان مرسومات مقبول، افزود:«در بیشتر مواقع در هنگام اجرای مراسم، حال چه سنتی و رسمی و چه غیرمذهبی، مواردی به زوجین تحمیل میشود که پیش از ورود طرفین به تعهد دهی، وضعیت را بسیار سنگین و غیرقابل تحمل میکند.»
اردبیلی، مراسمهایی از قبیل خواستگاری، بلهبرون، مهریه، جهزیه، ملحقات و ضمایم عقد و عروسی از قبیل جشنهای گوناگون و خریدهای مفصل بزرگ و کوچک را از دلایل گریزان شدن نسل جوان از ازدواج دانست:«عادت کردهایم همه چیز را به حکومت و نظام نسبت بدهیم. من نمیگویم مشکلات وجود ندارند اما این که ما از یک مرد در ابتدای زندگی همه چیز را بخواهیم، غیرمنطقی است . حتی دادن جهیزیه هم توجیه منطقی ندارد. یک پدر چرا باید وسایل زندگی یک خانواده دیگر را تامین کند. من این را درک نمیکنم. جوان هستند، کار کنند و زندگی خود را بچرخانند. یک زندگی مشترک باید به صورت مساوی باشد. از همان ابتدا باید شرکا یاد بگیرند که در هرچیز شراکت داشته باشند.»
او در ادامه گفتوگو با انتقاد از تشکیل برخی سایتهای همسریابی و استقبال جوانان برای پیدا کردن شریک زندگی گفت: « در حال حاضر افراد در بسیاری از سایتهای همسریابی و دوستیابی، عضو و با هزاران مشکل روبهرو میشوند چون هیچگونه نظارتی بر روی این سایتها وجود ندارد.»
اردبیلی در مورد روند کار موسسه تحت مدیریت خود توضیح داد:«در حدود ۱۳ سال پیش برای تسهیل بخشیدن به امر انتخاب همسر و ازدواج، این موسسه را تاسیس کردیم چون پیشبینی چنین روزهایی را داشتیم. ثبت نام در این موسسه، تنها از راه اینترنت امکانپذیر است. سپس افراد باید به دفتر موسسه بیایند و مراحل بعدی را سپری کنند. روانشناسان بالینی ما در چندین نوبت با این افراد مشاوره میکنند، تحقیقات لازم را انجام میدهیم و از میان افرادی که ثبت نام کردهاند، تشخیص میدهیم چه کسی برای چه شخصی مناسب است. بعد آنها را به هم معرفی میکنیم. کمی که با خصوصیات هم آشنایی پیدا کردند، خانوادهها با هم آشنا میشوند. در برخی موارد تشخیص داده شده که این ازدواج به صلاح نیست و نباید اتفاق بیفتد. وقتی همه چیز اصولی و کارشناسی شده و منطقی پیش برود، درصد خطا کمتر خواهد بود.»
با توجه به شرایط موجود و آمار و ارقام منتشر شده از سوی سازمانهای رسمی کشور، بالا رفتن سن ازدواج و نداشتن تمایل برای تشکیل زندگی مشترک، یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در کاهش رشد جمعیت کشور است.
«محمدتقي حسنزاده»، ریيس مركز مطالعات وزارت ورزش و جوانان در یک نشست خبری گفته است:« تحقیقات انجام شده در زمینه رشد جمعیتی نشان گر این است که ما با کاهش جمعیت روبهرو هستیم. از آن جایی که سن ازدواج در ایران بالا رفته، جمعيت كشور نسبت به پنج سال گذشته، 5/4 درصد كاهش نشان ميدهد.»
حسنزاده نرخ بیکاری در ایران را ۲۵ درصد اعلام کرد و آن را نگران کننده دانست. او اشتغال را از اولويتهاي مهم و يكي از چالشهاي اساسي در مقوله ازدواج جوانان میداند.
بنا به گفته این مقام مسوول، سرچشمه تشکیل زندگی و رغبت به ازدواج، از درون خانواده است. ازدواج يك نياز است و مقولهاي است كه بايد در نظام خانواده مديريت شود. میگوید:«افزايش سن ازدواج در كشورمنجر به آشنا شدن اشخاص در محیطهای غیرسالم اجتماعی میشود که بی تردید جامعه را با بحرانهای اجتماعی روبهرو خواهد کرد.»
«خان دایی» 20 سالش بود که پس از اتمام خدمت سربازی، به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. اولین حقوقش را که گرفت، برایش رفتند خواستگاری و ازدواج کرد. بقیه داییها هم به همین ترتیب عمل کردند. خدمت که تمام میشد، سریع کار پیدا میکردند و بعد هم زن میگرفتند.
حجتالاسلام «جعفر اردبیلی»، مدیر موسسه مشاوره خانواده «امین» و نخستین تشکل غیردولتی «همسرگزینی رهگیر و ساماندهی ازدواج» در ایران، درباره پایین آمدن آمار ازدواج در کشور به «ایران وایر» گفت: «زنان معتقد هستند مهريه ضمانت زندگي پس از طلاقشان بوده و يا مهاري براي طلاق ندادن مرد است. از سوي ديگر، مردان نيز اين روش ضمانت گرفتن مالي را زشت و خارج از اخلاق دانسته و قرارداد ازدواج را پيماني مقدس ميدانند كه هيچ گروكشي مالي نميتواند در هنگام فروپاشي، آن را پايدار و ثابت نگه دارد.»….
اولین باشید که نظر می دهید