براساس آمارهاي رسمي، آمار جمعيت دختران مجرد زير 35 سال كشور به 6 ميليون و يكصد هزار نفر مي رسد. اين در حالي است كه جمعيت پسران مجرد زير 30 سال از 4 ميليون و سيصد هزار نفر تجاوز نمي كند. اين آمار نشان دهنده اين مطلب است كه در خوشبينانه ترين حالت نيز دو ميليون و چهارصد هزار دختر ايراني هيچ گاه فرصت ازدواج به دست نخواهند آورد. بررسيهاي نمونه اي سال 80 نشان مي دهد 58/5 درصد زنان جوان و 34/2 درصد مردان جوان مجردند. جامعه شناسان معتقدند كه عامل اقتصادي نقش مهمي در شكل گيري پديده ازدواج دارد، اين در حالي است كه تأخير در سن ازدواج باعث افزايش ناسازگاري زوجين مي شود و بالا رفتن سن ازدواج و افزايش طلاق مانند يك دور تسلسل يكديگر را تقويت مي كنند. دكتر مصطفي اكبريان، جامعه شناس در اين باره مي گويد: در بالا رفتن سن ازدواج دختران دو عامل مهم دخالت دارد؛ عامل اول به نگرش و طرز تفكر دختران امروز با همتايان آنها در دهه گذشته بر مي گردد كه تفاوت اساسي يافته است. آنها يك سري خواسته ها و عواملي را مد نظر قرار مي دهند كه در نگاه دختران ديروز ارزش نبوده است. عامل دوم به شرايط اقتصادي جامعه بر مي گردد. تورم و مشكلات اقتصادي حاكم بر جامعه و خواسته هايي كه خانمها دارند باعث مي شود پسران از ازدواج سر باز زنند و در اين صورت دختران هم وارد بازار كار مي شوند تا سربار خانواده نباشند. وي مي افزايد: با توجه به تأثير عميق ارتباطات در جهان، توجه به اين تفكر كه زنها با استقلال مالي مي توانند از تصميم گيريهاي خاصي برخوردار شوند در جامعه ما رسوخ كرده است از طرفي بالا رفتن سن ازدواج افزايش آمار طلاق را نيز به همراه داشته است. وي در خاتمه تأكيد مي كند: مسأله اشتغال و تحصيل دختران نشأت گرفته از تفكرات جديدي است در حالي كه جامعه ما هنوز تحت تأثير تفكرات سنتي است لذا نمي تواند اين گونه رفتارها را بپذيرد و همين مسأله زمينه اختلافها را پديد مي آورد. تفكر جديد اگر مغاير با ارزشهاي جامعه باشد مضر و اگر در راستاي باورهاي جامعه حركت كند، مفيد است. وي با تأكيد بر اينكه نمي توان جلوي اين دگرگوني را گرفت و اين چرخه تغيير بايد در جامعه وجود داشته باشد، تصريح مي كند: بايد از طريق مكانيزم آموزش در اين زمينه تلاش شود تا باورها و ارزشها محترم شمرده شده و در عين حال تفكرات جديد آموزش داده شود. تحصيل و بيكاري دو مانع بزرگ! نتايج يك نظرسنجي كه توسط يكي از سازمانهاي دولتي تحت عنوان “طرح ساماندهي ازدواج” انجام شده نشان مي دهد كه بيش از 60 درصد افراد مورد پرسش، تحصيل را عاملي در تأخير سن ازدواج مي دانند. آنها در عين حال معتقدند اگر امكان ادامه تحصيل وجود داشته باشد، بهتر است ديرتر ازدواج كرد و فرصتهاي تحصيلي و شغلي را از دست نداد. در اين مورد دختران بيشتر از پسران معتقدند كه ازدواج در سنين پايين تر فرصت تحصيلي و اشتغال را از دختران سلب مي كنند. در اين نظرسنجي بيش از 80 درصد افراد به ضرورت پايين تر بودن سن زن از مرد در هنگام ازدواج و هم سطح بودن وضع اقتصادي دختر و پسر معتقد بودند. بيش از 90 درصد نيز نداشتن شغل را مانع اصلي ازدواج مي دانند و 64 درصد تناسب سطح تحصيلات دختر و پسر را در مورد ازدواج شرط اصلي مي دانند. به نظر 80 درصد افراد، مهريه سنگين مانعي براي ازدواج جوانان محسوب مي شود و حدود 69 درصد آنها، مهريه سنگين را پشتوانه زن نمي دانند، اين در حالي است كه 4/67 درصد جوانان نداشتن مسكن مستقل را مانع ازدواج نمي دانند؟ تجرد، تهديد نهاد خانواده دكتر علي فرجام، روانشناس اجتماعي در مورد پيامدهاي منفي خودداري از ازدواج مي گويد: اين مسأله باعث مي شود كه نظام خانواده تهديد شود و ساختار آن همچون گذشته محكم و با ثبات نباشد زيرا كم كم به سمتي حركت مي كنيم كه بروز عشق طبيعي و انساني، ابراز علاقه و ارضاي عاطفي كه فرد در ازدواج داشته سير درست خود را از دست مي دهد و اولين پيامد اين مسأله اين است كه جامعه آبستن بسياري از آسيبها و انحرافات اجتماعي نوظهور و ناشناخته مي شود. در چنين جامعه اي آمار فساد و فحشا به سرعت بالا مي رود و نابسامانيهاي اجتماعي گسترش پيدا مي كند. وي مي افزايد: مسأله بحران ازدواج جوانان تنها با واكسينه كردن جامعه از طريق برگزاري جشنهاي ازدواج دانشجويي حل نمي شود. 9/3 درصد در يك سال؛ افزايش سن ازدواج خانمها صدرالدين بلادي موسوي، كارشناس مركز آمار ايران درباره افزايش سن ازدواج زنان ايراني مي گويد: ميانگين سن ازدواج زنان ايراني در سال گذشته 9/3 درصد نسبت به سال پيش از آن افزايش يافت. به طوري كه ميانگين سن اوليه ازدواج براي مردان از 24 در سال 65 به 7/36 سال در سال 83 و براي زنان از 20 به 9/23 سال در اين مدت رسيده است. وي با اشاره به اينكه شمار ازدواجها در سال 65، 7 در يكهزار نفر بوده، مي افزايد: اين رقم به بيش از 10 در يكهزار نفر در سال 83 رسيد. وي تأكيد مي كند: در همين سال، تجرد 16 درصد زنان بي همسر شده به دليل فوت همسر و 39 درصد بر اثر طلاق بوده است. با گذشت بيش از ربع قرن كه از انقلاب مي گذرد، جمعيت زنان حدود 4/33 ميليون نفر شده و نسل اول انبوه مواليد، هم اكنون به سن اشتغال و باروري رسيده اند. در سال 82 از جمعيت 5/67 ميليوني كشور 4/33 ميليون نفر زن هستند و حدود 5/59 درصد كل زنان كشور در سن باروري 15 تا 49 سال قرار دارند. دخترها نمي دانند چه مي خواهند دكتر حسيني، جامعه شناس نيز با بيان اينكه در جامعه كنوني، ازدواج سنتي رنگ باخته است و امروز نوع نياز مردان و زنان به ازدواج با گذشته هاي دور تفاوت اساسي پيدا كرده است، مي گويد: ديگر هيچ دختري با معيارهاي سنتي خود را خوشبخت نمي بيند، دختر جواني كه تحصيلات خود را به پايان رسانده و در طول سالهاي تحصيل زندگي آينده خود را طرح ريزي كرده است، هرگز با ذهن خالي، بدون انگيزه و به صورت كاملاً مبتدي وارد زندگي مردي نمي شود كه به او امر و نهي كند، او خواهان زندگي است كه در آن از حقوقي مساوي با شريك زندگيش برخوردار باشد. وي مي افزايد: در گذشته اولويتها متفاوت بود، مثلاً اولويت يك دختر تنها اين بود كه به خانه بخت روانه شود و جز اين اولويتي برايش متصور نبود اما امروزه يك دختر، ميان تحصيلات دانشگاهي و ازدواج اولويت گزيني مي كند و دختري كه انتخاب اولش داشتن همسر است، قطعاً از اشتغال و تحصيل دست شسته است. وي تأكيد مي كند: واقعيت اين است كه اگر ازدواج ضمن نفي اولويتهاي به حق طرفين، آنان را به سوداگري، سياست ورزي، منازعه و فريب وادارد، مايه سقوط شخصيت و سد راه كمال آنان خواهد بود. وي با اشاره به اين مطلب كه بسياري از دختران جوان نمي دانند همسر مطلوبشان بايد داراي چه خصوصياتي باشد، مي گويد: متأسفانه در جامعه ما، بسياري از دختران، تعريفي از آنچه كه مطلوب آنان است ندارند زيرا هنوز جامعه براي اجتماعي شدن جوانان و به عهده گرفتن نقشها، كاري نكرده است. اين جامعه شناس با بيان اينكه آموزش و پرورش فقط نقش تعليم را بر عهده گرفته است مي افزايد: هيچ نهاد آموزشي ديگري هم نداريم كه دختران و پسران جوان را براي مسؤوليت پذيري و عهده دار شدن نقشها آماده كند. به گفته وي، هر وقت دختران و پسران ما از عهده اين مسؤوليت برآيند به راحتي مي توانند ازدواج كنند اما از آنجا كه براي عهده داري اين مسؤوليت تربيت نشده اند، گاهي حتي در شرايط اجبار خانواده و جامعه سعي مي كنند از پذيرفتن اين مسؤوليت فرار كنند. وي در خاتمه مي افزايد: زندگي مشترك براي بسياري از دختران و پسران جامعه ما به معناي پذيرش قيد و بند است به تصور خانمها، ازدواج يعني محدود شدن آزادي آنها، در حالي كه آزاد بودن و يا مسؤوليت پذيرفتن، يك قرارداد دو طرفه است و نمي شود انجام مسؤوليت و يا رهايي از آن را به نفع خود، فقط از ديگري انتظار داشته باشيم و همين عاملي مي شود كه جوانان به راحتي از ازدواج فاصله مي گيرند. مردها هم مي ترسند! اكبري، 35 ساله و كارمند در مورد تأخير در ازدواج مي گويد: علتهاي زيادي وجود دارد كه يك مرد ازدواج نكند، گذشتن از مرز سي سالگي، سخت گيري و مشكل پسنديها را به وسواس يا ترس تبديل كرده است تا جايي كه عالم مجردي، به شكل عادتي بي درد سر جلوه مي كند. وي مي افزايد: از وقتي كه قرار بود ازدواج كنم به بهانه فراهم كردن رفاه زندگي ازدواجم را به تأخير انداختم. بعدها عدم مسؤوليت پذيري و راحت طلبي، مرا در مسير ديگري قرار داد، طوري كه به خود مي گفتم، مگر عمر چقدر است كه آن را در مخمصه ديگري قرار دهم؟ و يا چه كسي وفادار است كه عمرم را وقف او كنم؟ به خصوص كه اين روزها عاطفه و محبت هم كمرنگ شده است. به مرور زمان هم ترسي از مسؤوليت پذيري محور اصلي گريز من از ازدواج شد و بعيد به نظر مي رسد كه ديگر ازدواج كنم. محسن 37 ساله نيز كه تاكنون ازدواج نكرده است، مي گويد: جامعه ما همه مسؤوليتها را بر عهده مرد گذاشته است و مرد بايد همه فشارها و مسؤوليتهاي زندگي را يك تنه به دوش بكشد، در حالي كه زندگي مشترك در شرايط روزگار ما غير از اين را مي طلبد. البته منظورم اين نيست كه زن بايد نان آور زندگي باشد بلكه منظورم سهيم شدن زن و مرد در مسؤوليتهاي مشترك زندگي است.
خبرگزاري انتخاب : ازدواج مقدس ترين پيوند زندگي است كه سلامت روح و روان زوجين را تضمين مي كند. اما متأسفانه در سالهاي اخير، كمبود زمينه هاي مناسب اشتغال، ادامه تحصيل، عدم دسترسي به مسكن مناسب، بالا رفتن هزينه هاي زندگي، تغيير معيارهاي انتخاب همسر و كمرنگ شدن مسؤوليت پذيري در بين جوانان باعث به وجود آمدن مانع بر سر راه ازدواج به موقع شده است.
اولین باشید که نظر می دهید