دکتر نوربخش در سال 1367 با محبوبه نوربخش ( متولد 1349 اصفهان) ازدواج کرد، در باره اين آشنايي و ازدواج و نقشي که همسرشان در زندگي خانوادگي داشته اند مي گويد: “سال دوم دانشگاه بودم. براي تحصيل از تهران به اصفهان آمده بودم. پدرم علاقه زيادي به خانواده همسرم داشتند و بين ما هم علايقي به وجود آمده بود. به رسم آن روز عقد کرده بوديم. پس از يک سال پدرم فوت شد و من در اصفهان تنها بودم ( پدر2 هفته يک بار براي ديدنم به اصفهان مي آمد) مي خواستم انتقالي بگيرم براي تهران ، ولي همسرم به من دلگرمي داد و خواست که در اصفهان بمانم. از همان سال ها راهنمايي هاي ايشان در زندگي ام خيلي مؤثر بود. من پسر بزرگ پدرم بودم و بعد از او مسئوليت هاي زيادي داشتم. اگر وجود همسرم نبود در خانه آرامش نداشتم و نمي توانستم فکرم را بر درس و مطالعه متمرکز کنم. در تمام دوره فوق ليسانيس و دکترا با وجود داشتن بچه همه شرايط را براي من فراهم کردند، من در شهر ديگري درس خواندم، سفرهاي زيادي داشتم، در 9 کنگره بين المللي شرکت کردم و مشوق من هميشه ايشان بودند. يک سال بعد از ليسانس تصميم به ادامه تحصيل نداشتم. با وجود مسئوليت هاي مختلف، رفتم سربازي ( که در نيشابور گذراندم). وقتي برگشتم، 18 روز به امتحان فوق مانده بود، همسرم از من خواست که اين 18 روز را در خانه باشم تلاش زيادي کرد که من بتوانم با خاطر آسوده درس بخوانم، روزي را که قبول شدم هيچ وقت فراموش نمي کنم؛ من خودم را مديون همسرم مي دانم”. خانم نوربخش يکي از نتايج مثبت تلاش و گذشت هاي خود را به ثمر رسيدن مطالعات و تحقيقات همسرش مي داند، خود را در اين موفقيت ها شريک مي داند و آرزو دارد درباره بچه ها نيز همين نتيجه را داشته باشد. دکتر نوربخش با اشاره به سال هاي زندگي مشترکش و نقش کليدي همسرش مي گويد: “به هر صورت هر زندگي مشکلاتي دارد. اگر اختلاف نباشد، تفاهم معني پيدا نمي کند. بعد از سال ها آدم وقتي زندگي را مرور مي کند مي بيند که بعضي جاها، افرادي نقش هاي کليدي در زندگي داشته اند، با راهنمايي ها و همکاري هايشان در مقاطع مختلف زندگي”. خانم نوربخش در گفتگو با ما از شروع زندگي و تلاش و اهداف خانواده گفته اند که در پي مي آيد: وقتي در 16 سالگي تصميم گرفتيد ازدواج کنيد، چه تصوري از شريک زندگي و خانواده داشتيد؟ با وجود اين که بچه بودم فکر مي کردم شرايط ازدواج را دارم. ايشان اصفهان بودند و در سال دوم دانشگاه درس مي خواندند. من هم سال دوم دبيرستان بودم. با روابط خانوادگي که از قبل داشتيم، احساس علاقه در ما پيدا شده بود و البته آن زمان ديد افراد مثل حالا نبود. ولي براي اول زندگي خوب بود. چه مواردي در شخصيت ايشان براي شما اهميت داشت؟ ايشان از نظر شخصيت فرد مورد پسند من بودند. اين که تحصيل کرده بودند و به علم هم علاقه داشتند برايم مهم بود و در ضمن، خانواده اش را خوب مي شناختم. بارزترين خصوصيت اخلاقي ايشان چيست؟ ايشان در طول اين سال ها با وجود اين که در حال تحصيل بودند به خانواده اهميت زيادي مي دادند، يعني بعد از درس با خانواده و بچه ها بودند. چه بخشي از مسئوليت هاي خانه با شماست؟ تمام مسئوليت ها با من است. ايشان صبح مي روند شرکت و عصر بر مي گردند. ساعاتي هم که هستند يا مشغول کار با رايانه و يا نوشتن مقاله هستند؛ 98 درصد کارهاي خانه و بچه ها با من است. از اين که بيشتر اوقات همسرتان صرف مطالعه و تحقيق مي شود خسته نمي شويد؟ مسلماً مواقعي به نقطه اي مي رسم که احساس خستگي مي کنم، ولي در موفقيت هايشان خود را شريک مي دانم مثل اين است که من آن را به دست آورده ام. اين حس هم باعث مي شود که به ايشان کمک کنم و کمتر احساس خستگي کنم. چه عواملي را در دوام زندگي مشترکتان مؤثر مي دانيد؟ ايشان که همسر مورد نظر من بودند و اين مورد مهمي براي من بود، کلاً هر دو تلاش خود را در چارچوب خانواده گذاشتيم و اين نکته مثبتي بود براي دوام زندگي مشترک ما. نسبت به سال هاي شروع زندگي مشترک چقدر تغيير کرده ايد؟ احساس مي کنم از نظر تفکر و پيشرفت آدم به مرور بزرگتر مي شود، ايده هايش عوض مي شود، زماني مسائل اقتصادي براي خانواده اهميت دارد ولي بعد نه، شايد مسائل اقتصادي آن اهميت گذشته را نداشته باشد و اهداف بزرگتر شود. شما الان در چه مرحله اي هستيد؟ الان با توجه به داشتن بچه، در اين مقطع نمي توانيم بگوييم که مسائل اقتصادي را در نظر نداريم ولي به مسائل فرهنگي هم حساس شده ايم ؛ به خصوص در گروه سني که بچه هاي من هستند مواردي است که بايد به آنها بگوييم. سختي زندگي در اين سال ها چه بود؟ چند سالي که بچه ها کوچک بودند و همسرم دانشجو بود، در عين اين که سخت بود خيلي شيرين هم بود. زمان هايي که بچه ها مريض مي شدند اين سختي را بيشتر حس مي کردم. البته در اين سال ها خانواده ام به من کمک زيادي کردند. خاطره اي از آن روزها داريد؟ وقتي همسرم در تهران براي فوق ليسانس درس مي خواند، دخترم 10 ماهه بود، بچه دوم را باردار بودم، دخترم تب شديدي کرد که مجبور شديم ببريمش بيمارستان، آن شب را هيچ وقت فراموش نمي کنم. خيلي سخت گذشت. نقش زن را در مناسبات بين افراد خانواده چگونه مي بينيد؟ فکر مي کنم پايه و اساس خانواده زن باشد؛ اگر يک همسر ديد خوبي نسبت به خانواده و زندگي داشته باشد با مشکلات کنار مي آيد و مشکلات آقايان هم راحت تر حل خواهد شد تا اين که زن و مرد در يک راه نباشند. در تربيت بچه ها به چه مسائلي توجه داشتيد؟ مسلماً هر پدر و مادري در تربيت بچه هايش مي خواهد که آنها اجتماعي شوند، تحصيلات خوب داشته باشند و نمونه باشند. براي ما هم اينها ارزشمند بود و دلم مي خواهد آنها در هر رشته اي که دوست دارند تحصيل کنند و موفق باشند، اين که هدف مثبت داشته باشند و مثل پدرشان با تلاش و هدف زندگي کنند. چقدر تحت تاثير رشته پدرشان هستند؟ براي انتخاب رشته که هنوز زود است؛ پسرم 10 ساله است و دخترم 11 ساله ؛ ولي تأثير گرفته اند، پسرم خيلي دوست دارد مثل پدرش باشد. ما سعي کرديم به مطالعه علاقه مند شوند چون گاهي بچه ها تأثير منفي مي گيرند. بچه ها حرفهايشان را با شما در ميان مي گذارند يا پدرشان؟ ما در خانواده همه با هم هستيم به همان مقدار هم صحبت ها در جمع خانواده مطرح مي شود، فکر مي کنم بچه ها با من حالت نزديکتري دارند ولي با پدرشان هم رفيق هستند. چه توقعي از زندگي داريد؟ اين که در آينده بچه ها به آنچه در نظر دارند برسند. من بيشتر عمرم را براي شوهر و بچه هايم گذاشتم، دوست دارم درباره ي بچه ها به نتيجه مثبت برسيم. در ارتباط با شوهرم به اين نتيجه رسيده ام، اميدوارم درباره بچه ها هم اين طور باشد. آرزو مي کنم که خانواده سلامت باشند و اين کانون هيچ وقت از هم نپاشد و در کنار هم باشيم. چه لحظاتي از زندگي در اين چارديواري را بيشتر دوست داريد؟ وقتي که هر چهار تا دور هم هستيم که معمولاً شبهاست که ايشان خانه هستند.
دکتر اميرعباس نوربخش (متولد 1344 تهران) تحصيلات کارشناسي را در دانشگاه اصفهان به پايان رسانيد و در مقطع کارشناسي ارشد و دکتري در دانشگاه علم و صنعت تهران تحصيل کرد و براي ارائه طرح توليد صنعتي دريچه هاي کشويي آلومينا- گرافيت فولاد- برگزيده هفدهمين جشنواره خوارزمي شد.
اولین باشید که نظر می دهید