به گواه آمار و نظر کارشناسان، بيشتر اينگونه ازدواجها به جدائی می انجامد. باور اين واقعيت تلخ شايد آسان نباشد، اما به گفته فوزيه کريمی، فعال امور زنان مهاجردر سازمان خيريه جامعه ايرانيان، بيشتر مردان ايرانی مقيم بريتانيا که با يک دختر ايرانی از راه دور و يا به قول مدد کاران اجتماعی به صورت پستی ازدواج می کنند، بعد از اينکه او را وارد اين مملکت کردند به سرعت تمام راههای ارتباطی را به رويش می بندند. آنها از اين که همسرشان با قانون آشنا شود واهمه دارند. برخی هم تا آنجا پيش می روند که با روشهای خشن و نا متعارف زنها را از ارتباطات و رفت و آمد های معمول اجتماعی منع می کنند. رها، ۲۱ ساله، دانشجوی سال دوم روانشناسی، دانشگاه تهران “رها” در يک ميهمانی خانوادگی توسط نزديکان همسر آينده اش نشان می شود تا به طور غيابی و به سرعت ازدواج کند و راهی بريتانيا شود؛ اما او که قصد ازدواج ندارد پاسخ منفی می دهد. جو خانواده عليه او تقويت می شود. همه در يک جبهه واحد به او اصرار می کنند که به بخت خودش لگد نزند. او در مخالفت می گويد که می خواهد ادامه تحصيل بدهد. در پاسخ می گويند “کجا بهتر از دانشگاههای بريتانيايی.” او می گويد دوری از خانواده. در پاسخ می گويند “داماد قول داده شرايطی فراهم کند که سالی چند بار به ايران سفر کنی.” داماد ۲۰ سال از عروس بزرگتر است اما اين اختلاف چشم هيچ کس را نمی گيرد. همه معتقدند اختلاف سنی شرط نيست. اصل دل آدمهاست و شرايط زندگی آنها. مادر و پدر رها نمی خواهند دخترشان چنين شانس بزرگی را از کف بدهد و بالاخره رها به اصرار آنها تن می دهد. رها از راه دور ازدواج می کند و راهی بريتانيا می شود اما از صبح روز دوم ورودش به اين کشور، با حقايق تلخی رو به می شود. مثلا اين که همسرش از ازدواج قبلی خود با يک زن فرانسوی دو فرزند دارد که حالا، رها مسئول نگهداری آنهاست. يا اينکه ديگر نبايد به ادامه تحصيل يا بازگشت به ايران فکر کند. شوهر رها با ايجاد محدوديت های فراوان، خشونت و زندانی کردن او در خانه موجبات بی قراری و کلافگی همسرش را فراهم می کند به طوريکه رها در يک فرصت مناسب به پليس پناه می برد. رها تا مدتها دور از انظار عمومی در خانه امن پنهان می شود تا دوباره گرفتار نشود. بالاخره بعد از تلاش و دوندگی های بسيار، حکم طلاق صادرمی شود. حالا رها مانده و يک زندگی نا موفق، آرزوهای برباد رفته و تعليقی کشنده. خانواده او هنوز معتقدند او ناسازگار است و به همين دليل پذيرای او نيستند. می گويند “بايد بسازی!” آواز دهل … خانم کريمی می گويد در اين چنين مواردی، بسياری از مردها مثل هم رفتار می کنند. از اينکه همسرانشان با قانون بريتانيا آشنا شوند به شدت واهمه دارند و به همين دليل آنها را محدود می کنند. از سوی ديگر سالها اقامت در اين کشور و بهره مند بودن از امکانات و شرايط اروپايی جذابيتی برای آنها ندارد؛ در حالی که همسرشان که تازه از ايران آمده، وارد محيطی تازه شده است که خيلی چيزها برای اکتشاف دارد. او می گويد بسياری از خانواده های ايرانی به محض اينکه می شنوند مردی در بريتانيا ساکن است ديگر نه به تحصيلات او فکر می کنند نه به کار و سن و خلق و خوی او. آنها بر اين عقيده اند که اگر دخترشان از ايران خارج شود، تمام درهای بخت و اقبال بر رويش گشوده خواهد شد و اين منتهای خوشبختی و عاقبت بخيری است. از سوی ديگر دختران جوانی هم هستند که برای کسب مجوز اقامت در بريتانيا يا ادامه تحصيل به ازدواجهای غيابی تن می دهند بدون اينکه به عواقب کار فکر کنند. اين دسته از جوانان هم هيچ تصوری از مشکلاتی که با آنها رو به رو خواهند شد، ندارند. مردان ايرانی در برزخ دو گانگی اختلاف فرهنگها در اينجا هم روی تلخ خود را می نماياند. به گفته خانم کريمی هيچ کدام از دخترانی که از ايران به اين کشور می آيند انتظار مسايلی را که با آن رو برو می شوند، ندارند. آنها نمی توانند بپذيرند که همسرشان با دوست دختر يا همسر قبلی خود ارتباط داشته باشد. برخی از آنها توانايی برآورده کردن انتظارات دور از ذهن جنسی يا رفتاری شوهرشان را ندارند . ظاهرا بيشترمردان ايرانی در بريتانيا، اعتقادات و باورهای سنتی خود را حفظ می کنند ولو اين که پشت نقاب تجدد و آزادی غربی و قوانين پيشرفته ای که به آن تن می دهند، پنهانش کرده باشند. به گفته اين فعال امور زنان مهاجر ايرانی در بريتانيا، “شماری از مردان مقيم اين کشور به هنگام انتخاب همسر در ايران الزاما هميشه شرايطشان را صادقانه مطرح نمی کنند چه درباره تحصيلات چه درباره امرار معاش. اختلاف ارزش پوند و ريال نيز يکی از مسايلی است که خانواده های بی خبر ايرانی را به اشتباه می اندازد.” او توضيح می دهد: “افرادی که با تبديل پوند به ريال در ايران به نظر سرمايه دار می آيند الزاما در بريتانيا از آسايش و رفاه مالی برخوردار نيستند. اما بريز و بپاش های آنها که با تبديل پوند به ريال امکان پذير شده از سوی برخی خانواده های ايرانی ناديده گرفته می شود.” زندگی در هر کشوری بسته به شرايط و وضعيت آن کشور، فرهنگ، الگو زندگی و مشکلاتی دارد که شايد برای افرادی که از بيرون به آن نگاه می کنند آشکار نباشد. از سوی ديگر در ازدواجهای غيابی معمولا شناخت درست و تصوير واقعی از زن و مرد و فرهنگ وشرايط زندگی آنها حاصل نمی شود. خانم کريمی با دستبه بندی اين نا هماهنگی ها می گويد، عدم درک و شناخت متقابل از يک سو و ناتوانی در پذيرش اختلافات موجود ميان فرهنگها از سوی ديگر باعث شده ازدواجهای اين چنينی به طور متوسط بيش از ۲ يا ۳ سال دوام نياورد. به گقته خانم کريمی معمولا مردانی که از اين طريق اقدام به ازدواج می کنند از زير و بم قانون بريتانيا باخبرند و به همين علت ترجيح می دهند همسرانی که انتخاب می کنند از ارتباطات و قوانين و همچنين هم صحبتی با ايرانيان ديگر حتی الامکان دور باشند و امکانات موجود را نشناسند تا هيچ اقدامی برخلاف نظرشان انجام نشود. بنابر تجربه آماری و بررسی زنانی که از تشکلی مانند سازمان خيريه جامعه ايرانيان طلب کمک می کنند حدود ۹۰ درصد “ازدواج های پستی” به طلاق، آن هم در شرايط سخت می انجامد. آزيتا، ۲۵ ساله، ليسانس ادبيات انگليسی “آزيتا” که يک بار برای ادامه تحصيل به آلمان سفر کرده اما نا کام به ايران بازگشته بود به ازدواج غيابی با مردی تن داد که ۲۳ سال از خودش بزرگ تر بود. بعد از اين ازدواج به بريتانيا سفر کرد و با کمال ناباوری به مشکلات شديد روانی همسرش پی برد اما به دليل محدوديتی که بر او اعمال می شد حتی امکان برقرار کردن تماس با خانواده اش را هم نداشت. آزيتا تمام سختی ها و فشارهای زندگی با يک مرد نا متعادل و خطرناک را تحمل کرد تا اقامت دائم خود را به واسطه او در بريتانيا بگيرد. اما همسرش از تقاضای اقامت دائم برای او خودداری کرد و آزيتا بی هيچ پشتوانه ای از خانه فرارکرد و به يک خانه امن پناه برد. وکيل او هنوز بعد از گذشت ۴ سال پی گير اخذ اقامت و اجازه کار برای دختری است که حالا ديگر آنچه از دست داده بسيار بيش از آن است که روزگاری آرزوی به دست آوردن آن را داشته.
همزمان با رشد مهاجرت ايرانيان به کشورهای خارجی و افزايش تمايل آنها به زندگی در اين کشورها، ازدواج از راه دور يا ازدواج غيابی در ايران متداول شده است. بسياری از مردان ايرانی که سالهاست ايران را ترک کرده اند، به دلايل مختلف مايلند از ميان دختران ساکن ايران، همسر انتخاب کنند. دختران زيادی هم بدون ديدن و شناختن دامادهای مقيم کشورهای خارجی، تنها با ديدن عکس آنها سر سفره عقد مینشينند و به عقد وکيل آنها در می آيند. اين افراد بعد از مدت زمانی – که گاهی طولانی می شود – مراحل اداری و قانونی لازم را می گذرانند و راهی کشور محل اقامت همسران ناشناخته خود می شوند. آنها زندگی مشترکی را آغاز کنند که هيچ چيز از آن نمی دانند. …
اولین باشید که نظر می دهید