آن گونه که روایت شده، داستان از هفتم اوت گذشته آغاز می شود که شیخ سعید بن مکتوم آل مکتوم با گروه بیست نفره محافظان و خدمتکارانش وارد کشور بلاروس می شود تا در مسابقه تیراندازی شرکت کند. شیخ سعید سی ساله که گفته می شود از پرواز با هواپیما خوشش نمی آید و راه ایتالیا تا مینسک را با مرسدس بنز شخصی اش طی کرده بوده، در “سوئیت ریاست جمهوری” هتل مینسک با کرایه شبی هشتصد و بیست دلار اقامت می گزیند و در آغاز قرار بوده تنها یک هفته در هتل بماند. مسئولان هتل می گویند او بندرت از اتاقش بیرون می رفته، روزی پنج بار نماز می خوانده و غذایش را هم چهار آشپز مخصوصش در رستوران هتل آماده می کرده و به اتاقش می برده اند. اما به گفته همین همکاران، ناتاشا آشنایی چندانی با زبان انگلیسی ندارد و شیخ سعید و ناتاشا که زبان مشترک دیگری ندارند معلوم نیست چگونه با هم ارتباط کلامی موفقی برقرار کرده اند. امیرزاده اماراتی از ناتاشا دعوت می کند که در مسابقه تیراندازی همراه او باشد و اقامتش در هتل مینسک را تمدید می کند تا اینکه سرانجام در 27 اوت، ناتاشا طی مراسمی نه چندان پرتجمل به عقد شیخ سعید در می آید و همسر دوم او می شود، این زوج سپس بلاروس را با خودرو امیر ترک می کنند تا سپس با کشتی شخصی امیر به قبرس بروند، جایی که قرار بود امیر در دور بعدی مسابقات بین المللی تیراندازی شرکت کند. امیرزاده ورزشکار دوبی علاوه بر همسری تازه، مدال نقره مسابقه تیراندازی را هم با خود از بلاروس به ارمغان برد. شیخ سعید از همسر نخستش که همچنان با او زندگی می کند چهار پسر و یک دختر دارد و گفته می شود دو هوو با هم تلفنی صحبت کرده اند و همسر نخست امیر، ازدواج ناتاشا را با همسرش به او تبریک گفته و برای دیدار با او ابراز اشتیاق کرده است. ناتاشای نوزده ساله دو ماه بیشتر از استخدامش در هتل نمی گذشته و دستمزدی معادل ده دلار در روز دریافت می کرده، پدرش از مهاجران جمهوری آذربایجان بوده اما پدر و مادر او از هم جدا شده اند و او با مادرش لیلیا که اهل بلاروس است در آپارتمان محقری در شهرک اسمالویچی در چهل کیلومتری مینسک زندگی می کرده است. پدر ناتاشا که مسلم نام دارد و جوشکار است در همین شهرک با همسری که پس از جدایی از لیلیا اختیار کرده و فرزندانی که از او دارد زندگی می کند. ناتاشا که گفته می شود نام خود را به عایشه تغییر داده، در گفتگو با روزنامه روسی کامسومولسکایا پراودا (پراودای جوانان) گفته که انگیزه او برای ازدواج با امیر دوبی، عشق بوده و از ته دل عاشق همسرش است. آن گونه که درباره خانواده ناتاشا نقل شده، زندگی این خانواده همواره با فقر همراه بوده، مادرش دستفروشی می کرده و در بازار مینسک لباسهای ارزانقیمت چینی می فروخته، بضاعت خانواده چنان اندک بوده که مادرش با دشواری می تواند به مناسبت فارغ التحصیلی دخترش از دبیرستان برایش پالتوی تازه ای بخرد. شیخ سعید از همسر نخستش که همچنان با او زندگی می کند چهار پسر و یک دختر دارد هنگامی که امیرزاده دوبی وارد بلاروس شد خبرنگاران از او پرسیدند نظرش درباره دختران بلاروس چیست. او در پاسخ گفت که زیبایی برایش اهمیت ندارد و برای او مهم آن چیزی است که دختر درون خود دارد. شیخ سعید فرزند شیخ مکتوم است که تا سال گذشته حاکم دوبی بود و پس از مرگ او، برادرش شیخ محمد جانشینش شد. ناتاشا همسر امیرزاده شهری شد که خواهر بزرگترش گالینا همچون بسیاری دیگر از دختران کشورهای بازمانده از اتحاد از هم فروپاشیده شوروی در جستجوی کار به آن مهاجرت کرده و اکنون هم به استخدام خواهرش درآمده تا مترجم مکالمات میان او و همسرش باشد. شیخ سعید علاقمند به اسب سواری و موتورسواری است و خانواده اش علاوه بر اینکه یکی از گرانبهاترین مجموعه های اسب را در جهان دارند، جایزه ای جی 1 را برای موتورسواری بنیان نهاده اند که جام جهانی موتورسواری به شمار می رود. شیخ سعید در هیچده سالگی از دست ملکه بریتانیا جایزه ای برای برنده شدن در مسابقه اسب سواری دریافت کرده است.
تا اینکه شبی یا روزی، امیر سفارش آب پرتقال می دهد و آب پرتقال را ناتاشا علی اوا، پیشخدمت آذربایجانی هتل به اتاق امیر می برد. امیر گویا هم از آب پرتقال خوشش می آید و هم از ناتاشا، او چند بار دیگر آب پرتقال سفارش می دهد که ناتاشا به اتاقش می برد. همکاران ناتاشا در هتل گفته اند در این رفت و آمدها مکالماتی میان امیر و ناتاشا رد و بدل شد و امیر وقتی فهمید ناتاشا از جانب پدر مسلمان است و از طرف دیگر، همچون خود او به ورزش والیبال علاقه دارد خیلی خوشحال شد. هنگامی که امیرزاده دوبی وارد بلاروس شد خبرنگاران از او پرسیدند نظرش درباره دختران بلاروس چیست و او در پاسخ گفت که زیبایی برایش اهمیت ندارد…………
اولین باشید که نظر می دهید