در پژوهشی تلاش شد نگرش به طلاق و کارکردهای خانواده در زنان شهر تهران در دو نسل متفاوت مورد بررسی قرار گیرد.
به گزارش مهرخانه، براساس آمار ارایهشده از سوی معاون دفتر امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور، طلاق در ایران بین سالهای 75- 71 سیر صعودی بسیار آرام داشته و پس از آن به مدت پنج سال این روند تقریباً ثابت بوده و از سال 80 به بعد با شتاب بیشتری نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته است؛ بهطوریکه در سال 88 به گفته مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیت سازمان ثبتاحوال کشور رشدی 13 درصدی نسبت به سال 87 داشته است. این در حالی است که نرخ طلاق در سال 89 در مقایسه با سال 88 به میزان 9.1 درصد رشد داشته و به بیاندیگر در مقابل هر 6.5 ازدواج، یک طلاق به ثبت رسیده است. آمارهای ثبت احوال حاکی از آن است که تهران با نرخ طلاق 6/2 در هزار، در مقایسه با سایر شهرهای ایران ازنظر درصد طلاق، در مقام اول قرار دارد.
با توجه به اینکه از مهمترین پیامدهای طلاق، گسترش ناهنجاریهای اجتماعی است، بررسی علل و عوامل تأثیرگذار بر آن از ابعاد گوناگون روانشناختی و جامعهشناختی، ضروری بهنظر میرسد. این پژوهش در نظر دارد علل اجتماعی گرایش زنان به این پدیده را در ارتباط با کارکردهای خانواده بررسی کند و به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چرا با وجود مذمومبودن طلاق در آموزههای دینی و مغایرت آن با ارزشهای اخلاقی جامعه ایران، زنان به طلاق مبادرت میورزند و جدایی را بهعنوان گزینهای بهتر، در مقایسه با زندگی مشترک، ترجیح میدهند.
تعریف مفاهیم
1. طلاق
در این پژوهش، طلاق به معنی لغو قانونی پیوند زناشویی در ازدواج دایم، مدنظر قرار دارد که آن را از “طلاق عاطفی” جدا میکند. در طلاق عاطفی، زن و شوهر ظاهراً در زیر یک سقف به زندگی مشترک خود ادامه میدهند، اما در زندگی اجتماعی و عاطفی یکدیگر سهمی ندارند و دخالتی نمیکنند.
2. نگرش
جامعهشناسان نگرش را با تأکید بر ابعاد ارزشی آن تعریف کردهاند. از نظر آنها نگرش از طریق آموزشهای اجتماعی ایجاد میشود و ترکیبی از باورها و گرایشها یا احساسات مساعد و نامساعدی است که به آمادگی و تمایل فرد برای نشاندادن واکنش به شیوهای نسبتاً ثابت به اشیاء، اشخاص و رویدادهای خاص اطلاق میشود.
بنابراین نگرشها اکتسابی هستند و جنبه ارزشیابانه دارند و اولویتبندی ارزشی هستند. ارزشها نیز، یکی از اجزای اصلی فرهنگ به شمار میروند. از نظر برخی جامعهشناسان، ارزش عبارت است از: نرم یا معیاری برای گزینش از بین ابزار یا امکانات اجتماعی که برای فرد مهیا و آماده شده و با موقعیت اجتماعی او منطبق است.
آنچه در این مقاله بررسی شده است، نقش تغییر نگرش نسبت به کارکردهای خانواده تحتتأثیر هنجارهای اجتماعی نوپدید بر نگرش زنان ساکن تهران نسبت به طلاق است. به دلیل تعریف عملیاتی این پژوهش از نگرش، شامل آن دسته از باورها، ایستارها و هنجارهای اجتماعی است که بر نگرش زنان در ارتباط با کارکردهای خانواده و طلاق حاکم است.
روش پژوهش
پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی بود و اطلاعات مورد نیاز آن، به شیوه پیمایشی گردآوری شد. جامعه آماری پژوهش را بانوان 60- 15 ساله تهران تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 500 نفر- به شیوه تصادفی هدفمند از پنج نقطه (شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب) شهر تهران انتخاب شدند و پس از توجیهشدن توسط پرسشگران، به تکمیل پرسشنامه محققساخته اقدام کردند. انتخاب تهران به این دلیل بود که این منطقه در مقایسه با سایر نقاط ایران، بالاترین میزان طلاق را داشت.
یافتهها
از 500 نفر آزمودنی این پژوهش، 52.1 درصد بین 30- 15 سال سن داشتند که بهعنوان نسل دوم و 46 درصد بین 60-30 سال داشتند که در این پژوهش بهعنوان نسل اول مدنظر قرار گرفتند. بقیه آزمودنیها، بیش از 60 سال سن داشتند که در تجزیه و تحلیل اطلاعات، کنار گذاشته شدند. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، مهمترین تغییر و تحول ارزشی در قلمرو و خانواده که سبب تمایز دو نسل از یکدیگر شده، در موارد زیر رخ داده است:
1. کمرنگ شدن نقش اقتصادی مرد در خانواده
تغییر نگاه زنان به نقش اقتصادی شوهر در تأمین هزینههای زندگی در جوامع امروزی، خواه به دلیل بیکاری و خواه به دلیل ناکافی بودن درآمد مرد، از یکسو و اشتغال زنان از سوی دیگر، به تضعیف باور نسبت به نقش نانآوری مرد در خانواده انجامیده است.
83.31 درصد زنانی که مبادرت به طلاق کردهاند، شاغل بودهاند
پردازش آمار برگرفته از سرشماری کشور در سال 85 نشان میدهد که 83.31 درصد زنانی که مبادرت به طلاق کردهاند، شاغل بودهاند. در همین راستا، یافتههای این پژوهش نشان داد که بین متغیر”نسل”(سن آزمودنیها) و متغیر” نقش اقتصادی مرد در خانواده”، همبستگی وجود دارد.
2. کوچکشدن ابعاد خانواده و محدودیت نقش آن در تربیت کودک
65 درصد زنان جوان ترجیح میدهند یک یا دو فرزند داشته باشند
نتایج پژوهش حاضر نشاندهنده آن است که بین متغیر نسل و تعداد ایدهآل فرزند نیز رابطه معنادار آماری وجود دارد؛ به این معنا که در مجموع 65 درصد نسل جوان (15-30 سال)، اعم از تحصیلکرده، دانشگاهی یا دارای تحصیلات پایینتر، گزینههای”یک فرزند” و “2 فرزند” و 74.8 درصد نسل اول، سه فرزند و بیشتر را بهعنوان تعداد مطلوب فرزند برای خانواده، انتخاب کردهاند. از این درصد، 44.2 درصد نسل جوان، تعداد 2 فرزند را تعداد مطلوب دانستهاند.
3. تلقی نسبت به نقش عاطفی زن در خانواده
حدود 30 درصد از زنان جوان معتقدند که نقش عاطفی زن باید بیشتر از مرد باشد
یافتههای نشان میدهد که 63.9 درصد از آزمودنیهای معتقد به ایفای نقش عاطفی توسط زن در خانواده، از نسل اول هستند و فقط 36.1 درصد آنها که از نسل دوم هستند بر این باور هستند که نقش عاطفی زن در خانواده باید بیشتر از مرد باشد.
این در حالی است که 37.3 درصد از آزمودنیهای نسل دوم در مقابل 23.7 درصد نسل اول، معتقد هستند که این نقش توسط هر دو(مرد و زن) باید ایفا شود و تفاوتی در این خصوص نباید وجود داشته باشد.
4. تغییر تلقی زنان از طلاق
68 درصد از زنان جوان طلاق را مذموم نمیدانند
عامل دیگری که بهنظر میرسد موجب سیر صعودی طلاق شده است، تغییر نگرش نسبت به طلاق است. پذیرش تدریجی این باور توسط جامعه که طلاق امری نکوهیده و مذموم نیست، سبب جلب حمایت اجتماعی و فروریختن قبح و زشتی این اقدام شده است؛ حتی برخی مدعی هستند که طلاق زمینهساز زندگی شادتری برای بزرگسالان و نجات کودکان از محیط نامطلوب چنین خانوادههایی میشود.
این تغییرات نگرشی گویای این واقعیت است که ارزشهای مرتبط با حفظ نهاد خانواده، دگرگون شده است و ارزش فردگرایانه، جایگزین آنها شده که در نهایت بهنوعی سطحینگری در امر خانواده انجامیده است. نتایج این پژوهش نیز نشان داد 68 درصد از آزمودنیهای نسل جوان، امر طلاق را مذموم نمیدانند؛ درحالیکه 77.1 درصد از آزمودنیهای نسل اول، آن را امر ناپسندی دانستهاند که باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
5. تغییر معیارهای ازدواج
نتایج این پژوهش نشان داد، در ارتباط با معیار ازدواج نیز، بین دو نسل از آزمودنیها، تفاوتهای معناداری وجود دارد. در این رابطه چهار معیار اصلی در نظر گرفته شد:
الف- معیارهای اخلاقی (پایبندی به موازین اخلاقی)؛
ب- معیارهای مرتبط به پایگاه اجتماعی (سطح تحصیلات، میزان درآمد)؛
ج- معیار عاطفی- روانی (عشق)؛
د- معیار فیزیکی (آراستگی و زیبایی ظاهر).
عشق؛ اولویت نخست زنان جوان برای انتخاب همسر
تجزیه و تحلیل آماری نتایج بهدستآمده از این پژوهش، نشان داد که سه اولویت نخست نسل اول در همسرگزینی، به ترتیب عبارت است از: میزان درآمد همسر (35.2 درصد)، پایبندی همسر به موازین مذهبی (27 درصد) و پایبندی به موازین اخلاقی (17.4 درصد)؛ درحالیکه سه اولویت نخست نسل دوم در همسرگزینی، به ترتیب عبارت بوده است از: عشق (36.4 درصد)، اخلاق (31 درصد) و میزان درآمد همسر (14.7 درصد).
به بیان دیگر بالاترین درصد در نسل دومیها (30- 15 سال)، به عامل” عشق” برای همسرگزینی، اولویت اول را داده؛ درحالیکه بالاترین درصد آزمودنیهای نسل اول (60- 30 سال)، عامل اقتصادی و میزان درآمد همسر را در اولویت اول معیارهای خود برای همسرگزینی قرار داده است.
معیار میزان تحصیلات همسر، برای هیچیک از دو نسل اولویت ندارد
بر اساس یافتههای پژوهش، معیار میزان تحصیلات همسر، برای هیچیک از دو نسل اولویت نداشته است. بنابراین میتوان گفت نسل اول بیشتر به عوامل اقتصادی و نسل دوم بیشتر به عوامل روحی- روانی برای انتخاب همسر خود اولویت داده است. شاید به این دلیل که دایره انتخاب نسل جوان در این خصوص بنابه دلایلی محدود شده است.
باید گفت که وجود 48 درصد تحصیلکرده دانشگاهی در میان آزمودنیهای این پژوهش، به دلیل اشتغال آنها یا دست کم امید به اشتغال، توجه به تحصیلات یا عوامل اقتصادی را از اولویت آنها خارج کرده است. به این دلیل باوجود آنکه تجربه ثابت کرده است که یک ازدواج خوب باید بهدور از عشق انجام شود، بیش از یکسوم آزمودنیها در نسل جوان به این معیار بهعنوان معیار اول توجه کردهاند.
ویژگیهای فیزیکی و ظاهری برای هیچکدام از دو نسل اولویت ندارد
ویژگیهای فیزیکی و ظاهری برای هیچکدام از دو نسل مورد بررسی اولویت نداشته است. در ارتباط با معیارهای اخلاقی و مذهبی، تفاوت معناداری بین دو نسل وجود دارد. به این معنا که نسل گذشته برای ازدواج، پایبندی مرد به اصول مذهبی را در اولویت دوم قرار داده است؛ در حالیکه نسل جوان به تعهدات اخلاقی مرد توجه بیشتری در مقایسه با پایبندی او به موازین شرعی نشان داده است. صرفنظر از این تفاوت ظریف، باید توجه داشت که هردو نسل به این گروه از معیارها (اخلاقی و مذهبی)، اولویت اول را ندادهاند.
نتیجهگیری
براساس یافتههای این پژوهش، تغییر نگرش نسبت به طلاق معلول عواملی چون تضغیف ارزشهای مرتبط با کارکردهای خانواده به دلیل تغییر موقعیت اجتماعی زنان از یکسو و حاکمیت هنجارهای نوپدید در شرایط گذار جامعه ایران و جهانیشدن، از سوی دیگر است. ارزشهایی که باورهای گذشته در قلمرد خانواده را دچار تردید کرده است و تداوم زندگی مشترک را در گرو عوامیل میداند که تا دو سه دهه قبل، عامل تعیینکنندهای در روابط زناشویی بهشمار نمیرفت.
لازم به ذکر است این پژوهش با عنوان کامل رابطه بیننسلی رابطه نگرش به طلاق و کارکردهای خانواده در زنان شهر تهران توسط امالبنین چابکی انجام و سال 1392 در نشریه علمی- پژوهشی مطالعات زن و خانواده منتشر شده است.
اولین باشید که نظر می دهید