هر طلاق نهفقط زندگی دو جوان، بلکه زندگی تمام اطرافیان آنها را تحتالشعاع قرا میدهد، قبح آن ریخته شده و تمام افراد خانواده، دوستان و آشنایان بهنوعی تحتتأثیر آن قرار میگیرند. احساسات شکستخوردن، ناکامی، مشکلات اقتصادی حاصل از طلاق برای دختر و پسر، هزینههای زمانی و مالی و عاطفی طرفین و خانوادههایشان، سرزنش خویش، ترس از تکرار اشتباه، نگاههای عرفی و فرهنگی به افراد جداشده و خصوصاً زنان مطلقه؛ تنها گوشهای از مواردی است که میتوان بهصورت تیتروار و خلاصه در یک گزارش خبری عنوان کرد. آنهم درصورتیکه از فاجعه بزرگتری به نام کودکان طلاق صرفنظر کنیم.
اما درواقع آنچه بر افراد پس از جدایی میرود، بسی تلختر و عمیقتر از این عبارات است. موضوعی که دریافت عمق آن نیازمند روایتهای دست اول و مصاحبههای عمیق است. همچنین در رابطه با دلایل، پیامدها و این موضوع که آیا افزایش نرخ طلاق یک پدیده گذرا و ناشی از تحولات اجتماعی و تغیر در سبک زندگی است یا خیر، رویکردها و دیدگاههای مختلفی وجود دارد که کارشناسان اجتماعی و فرهنگی در مورد آن صحبت کرده و میکنند.
آیا میزان فاصله سنی در امکان طلاق مؤثر است؟
قصد نگارش این گزارش بررسی توصیفی تأثیر فاصله سنی زوجین در میزان طلاق به استناد آمارهای موجود است. بهعبارتدیگر آیا میتوان گفت هر چه میزان فاصله سنی زوجین از اشکال نرمال و عرفی آن فاصله میگیرد، امکان طلاق بیشتر میشود؟
برای بررسی این موضوعی در قدم اول میتوان نگاهی داشت به آمارههای موجود در رابطه با فراوانی طلاق برحسب فاصله سنی زوجین در سالهای 1390، 1391 و 1392.
اما ازآنجاکه بررسیهای آماری بدون مقایسه و در نظر گرفتن مبدأ آماری و نسبت گرفتن کاری دقیق و حرفهای نیست، لازم است هرکدام از آمارهای طلاق در فاصله سنیهای مختلف نسبت به میزان ازدواج در همان فاصله سنی سنجیده شود تا با بررسی این نسبتها بتوان به یک قضاوت صحیحتر در مورد تأثیر فاصله سنی بر میزان طلاق رسید.
در ادامه میزان ازدواج را در سالهای مذکور میان فاصله سنیهای مختلف بررسی میکنیم.
به گزارش مهرخانه، بدین ترتیب با مقایسه درصدهای ازدواج با درصدهای طلاق در فاصله سنیهای مشابه و تکرار آنها در سالهای مختلف، مشاهده میشود که درواقع میزان طلاق نسبت به میزان ازدواج، نهتنها در گروههای سنی همسن بیشتر نیست، بلکه نسبت به دیگر گروهها کمتر است.
درواقع بیشتر میزان طلاق در زوجهایی اتفاق افتاده است که مرد از زن بهصورت غیرمتعارفی بزرگتر بوده است (گروههای فاصله سنی بیش از 10 سال تا بیش از 20 سال). که مطابق با نسبت ازدواج در همین فاصله سنیها، ملاحظه میکنیم بیش از 90 درصد ازدواج در این گروههای سنی به طلاق منجر شده است؛ درحالیکه هر چه فاصله سنی زوجین بهگونههای نرمال و متعارف کمتر از 10 سال تا همسن نزدیک میشود، میزان طلاق در این فاصله سنیها کمتر میگردد.
در شکل معکوس فاصله سنی زوجین نیز (به این معنا که زوجه از زوج بزرگتر باشد) تا حدودی همین مسئله مشاهده میشود؛ تا زمانی که تفاوت سنی معکوس به کمتر از 1 تا 3 سال محدود میشود، میزان طلاق نزدیک به دیگر گروههای سنی و کم است، اما زمانی که این فاصله سنی به بیش از 3 سال تا بیش از 20 سال میرسد، شاهد افزایش بعضاً بیش از 100 درصدی طلاق هستیم.
جالب آنکه با نسبت گرفتن میان ازدواج و طلاق ملاحظه میکنیم که نهتنها گروههای همسن دارای کمترین میزان طلاق هستند، بلکه هر چه اختلاف سنی زوجین کمتر باشد، میزان طلاق کمتر است و این امر با بزرگتر یا کوچکتر بودن زن از مرد چندان تغییری نمیکند. به عبارت صریحتر آنچه امکان طلاق را در ازدواج افزایش میدهد، نه بزرگتر و کوچکتر بودن زوجه از زوج، بلکه میزان این فاصله سنی است.
این امر را میتوان ناشی از اهمیت متناسب و همتراز بودن افراد در ازدواج به لحاظ فکری و عقلی دانست. درواقع هر چه اختلاف سنی زوجین کمتر باشد، به لحاظ تجارب زندگی، دیدگاهها، اندیشه و تفکر و عملکرد به یکدیگر نزدیکتر بوده و همین باعث میشود مسئله بزرگتربودن زوجه که درگذشته کمتر پذیرفته میشد، امروزه کماهمیتتر به نظر برسد؛ زیرا آمار نشان میدهد درصورتیکه زوجه بزرگتر از زوج بوده اما اختلاف سنی کمتر از 3 سال باشد، امکان ادامه زندگی بیشتر از ازدواجهایی است که زوج بزرگتر از زوجه است و اختلاف سنی بیش از 10 سال است.
درنهایت آنکه زوجینی که همسن بودند، دارای بیشترین احتمال برای ادامه زندگی مشترک هستند و به همین دلیل میتوان عامل سن را بهعنوان یک متغیر مؤثر در کاهش میزان طلاق در نظر گرفت و در مشاورههای ازدواج و امور ترویجی و فرهنگی مداخله داد.
اولین باشید که نظر می دهید