اگر امروز جوانی آمریکایی از خودش بپرسد: “نیمه گمشده من، چه کسی میتونه باشه؟” و بعد لیستی بلند بالا از صفات این محبوب داشته باشد، از جمله اینکه دست کم او را جزيی از وجود خود بداند، احتمالا برای یافتن جواب این سوال از نسل قبلی تلاش بیشتری خواهد کرد.
جوان امروزی در آمریکا، ازدواج کردن را وظیفه خود نمیداند که مجبور باشد تا یک سن مشخص آن را انجام دهد. آنها حالا ترجیح میدهند منتظر پیدا شدن آن نیمه گم شده باشند و تا وقتی که طرف پیدا نشده، به دنبال ساختن آینده تک نفری خود باشند.
نظرسنجیهای انجام شده نشان میدهد که جوانان آمریکایی در حال حاضر کارهای دیگری را بر ازدواج مقدم میدانند. مثلا درس خواندن. مثلا پیدا کردن یک شغل درست و حسابی. یا تجربه زندگی در شهرهای بزرگ آمریکا و جهانگردی.
از نتایج این نظرسنجی مثلا اینکه ۹۰ درصد از جوانان ترجیحشان بر این است که پیش از پایان دوره تحصیل خود ازدواج نکنند.
یا مثلا ۹۱ درصد ترجیح میدهند تا زمانی که استقلال مالی ندارند، طرف ازدواج نروند.
کریستال، دختری است که در ویریجینیا زندگی میکند. او با دوست پسرش همخانه است و یکی از آن ۹۱ درصد است.
میگوید دوستی صمیمی را بر سر مسائل مالی از دست داده و نمیخواهد دوست پسرش را به همین دلیل از دست بدهد.
با اینکه میگوید دوست پسرش خانه، دو اتومبیل و شغل خوبی دارد و از اینکه داراییاش را با او قسمت کند هم راضی است.
یکی از دلایل این موضوع استقلال مالی برای زنان است که از جمله جنبشهای فمینیستی در آمریکا مشوق آن بوده اند.
مسئله هم فقط شغل مناسب نیست، زنان امروزی، مثلا کریستال، ترجیح میدهد در شغلشان جا بیافتند و اگر لازم شد، برای شغلشان به شهر و کشوری دیگر بروند و پا بند شوهر و خانه نباشند.
از آنجا که بچهدار شدن، بیشتر زندگی زنان را تحت تاثیر قرار میدهد بسیاری از زنان سعی میکنند مسئولیت بچهدار شدن را هم به عقب بیاندزاند.
به تازگی تعدادی از شرکتهای بزرگ در آمریکا، مانند اپل و فیسبوک این امکان را به کارمندان زن میدهند که در صورت تمایل، تخمکهای خود را منجمد کرده و نگه دارند تا زمانی دیرتر بچهدار شوند. به این ترتیب این شرکتها میگویند که به زنان کمک میکنند در جامعه حضور قویتری داشته باشند.
کریستال البته تکلیف خود را روشن کرده و میگوید که اصلا قصد ندارد بچهدار شود.
نظرات کریستال در بسیاری موارد با مادرش فرق دارد. مادر او در بسیاری از مسائل اجتماعی محافظهکار است و به دستورات دینی عمل میکند.
مادرش کاتولیک است و بسیار معتقد. او خیلی مشخص، به کریستال و دوست پسرش گفته که از همخانه بودن آنها خشنود نیست و تاکید کرده که از نظر او جوانان نباید پیش از ازدواج با هم در یک خانه زندگی کنند.
اما نسل جدید آمریکاییها نسبت به نسل قبل، کمتر مذهبی هستند و برایشان زندگی مشترک بدون عقد رسمی یا مذهبی کاری نکوهیده نیست.
کلی، دوست صمیمی کریستال، که در روز ولنتاین همین سال ازدواج کرد، حدود دو سال و نیم با دوست پسرش (که حالا شوهرش شده) زندگی کرده بود.
کلی میگوید اتفاقا دوره خوبی را گذرانده، برای اینکه به زبان مشترک رسیدند و از اینکه میتوانند با هم زیر یک سقف زندگی کنند مطمئن شدند.
دیوید، دوست پسر سابق و شوهر فعلیاش هم میگوید کلی دختر مورد علاقهاش هست و با حلقه یا بدون حلقه، با ثبت در دفتر یا بدون آن هم دلش میخواهد با او زندگی کند و ازدواج برایش چندان مهم نبوده.
او میگوید که فقط “احساس” کرده این کار درستی است و باید آن را انجام دهد.
زندگی مشترک بدون ازدواج، گاهی به ازدواج ختم میشود و گاهی نمیشود.
گاهی دو طرف به این نتیجه میرسند که “نیمه گم شده” آنها در خانه است و بیخود گرد جهان میگردند و گاهی هم متوجه میشوند که نه. باید رفت و او را یافت.
حتی اگر به قول آن شعری که اردلان سرفراز سروده و گوگوش خوانده، “جاده جستجوها” او را “تا قیامت” بکشاند.
بی بی سی فارسی
اولین باشید که نظر می دهید