طلاق بهعنوان یکی از واقعیتهای اجتماعی است که طی سالهای اخیر در اکثر نقاط کشور روند رو به رشدی را طی کرده و نگرانیهای زیادی را در سطح جامعه ایجاد کرده است.
به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی پلیس فارس، اگرچه طلاق یک راهکار برای پایان دادن قانونی به زندگی مشترکی است که به هر دلیل امکان ادامه آن وجود ندارد اما هیچگاه بهعنوان یک هنجار مورد توجه و تاکید نبوده و نیست.
طلاق که همواره بهعنوان آخرین راهکار، مطرح شده، امروز در بعضی موارد اولین راهی است که پیشروی زوجها گذاشته میشود. بیآنکه به عواقب و عوارض بسیار عمیق و گسترده آن کمترین توجه و دقتی داشته باشیم. بنابراین آشنایی با تاثیرات طلاق بر فرد، خانواده، اطرافیان و جامعه، یک ضرورت برای تمام افراد بهشمار میرود.
تاثیرات طلاق بر زوجین
به نظر میرسد شروع طلاق از اختلاف بین زن و مرد و در نهایت جدایی بین آنها باشد این مسئله برای دو فردی که مدت زمان زیادی با هم زندگی کردهاند و حتی صاحب فرزند شدهاند مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت.
مهمترین مشکلی که پدر و مادر پس از جدایی با آن روبرو هستند احساس شکست و ناکامی است چون والدین بر این گمانند که آنان مسبب «بدبختی فرزندان» خود شدهاند این احساس گناه بدون استثنا در همه پدر و مادرها حتی آنان که سهمی در جدایی نداشتهاند مشاهده میشود.
با کمال تاسف بیشتر پدر و مادرها جو حاکم بر اجتماع را که نسبت به همسران طلاق گرفته دید انتقاد آمیزی دارد عملاً میپذیرند.
تحقیقات نشان میدهد که طلاق عوارض روانی متعددی برای زوجین به همراه خواهد داشت مثلاً در یکی از این تحقیقات 70 درصد از زوجین گفتهاند که بعلت اختلافات خانوادگی و طلاق خسته و کوفته شدهاند و 69 درصد نیز اعلام کردهاند که در اثر طلاق بیمار و رنجور شدهاند.
همچنین 75 درصد از زوجین اعتقاد دارند که بهدلیل طلاق، در زندگی شکست خوردهاند و 68 درصد نیز گفتهاند که بعد از طلاق، ستیزهجو شدهاند.
فرار و ترک خانواده در 15 درصد از زوجین شرکت کننده در این تحقیقات و اقدام به خودکشی نیز در 14 درصد دیگر دیده میشود.
به این موارد میتوان بی توجهی نسبت به فرزندان، نا امیدی، اضطراب، دلتنگی، بی حوصلگی و احساس شکست را هم اضافه کرد.
با این حال، به نظر میرسد که تاثیرات طلاق بر زن و مرد متفاوت باشد چرا که درصد بالائی از زنان مطلقه خانه دار بوده و این امر مشکلات زیادی را از نظر اقتصادی برای آنها بوجود می آورد و این مشکلات معمولاً با توجه به اینکه فرزندان بعد از طلاق والدین با مادرشان زندگی می کنند بیشتر می شود شواهد نشان می دهد که بسیاری از زنان مطلقه بدلیل مشکلات اقتصادی به انحرافات اخلاقی کشانده می شوند.
همچنین زنان مطلقه در جامعه ما نسبت به مردان از احتمال بسیار کمتری برای ازدواج مجدد برخوردار می باشند و همین مساله یکی از مواردی است که مانع طلاق زنان از مردان می شود علیرغم اینکه آنها مشکلات زیادی را از زندگی با شوهرانشان تحمل می کننند در حالی که مردان بعد از طلاق به راحتی ازدواج مجدد می کنند زنان مشکلات و مسائل عدیده اقتصادی ، اجتماعی و روانی را باید تحمل کنند .
تاثیرات طلاق بر فرزندان
در نتیجه تحقیقات معلوم شده است که جدائی پدر و مادر چه آثار سوئی در تکامل فرزند میگذارد.
در یکی از این تحقیقات که بر روی صد کودک طلاق انجام شده برخی از پیامدهای بد طلاق بر کودکان از منظر خود آنان مشخص شده است.
این پیامدهای ناگوار عبارتند از: ناراحتی از عدم تفهیم و تفاهم (43درصد از بچهها)، اشکال در ایجاد روابط پایدار با دیگران (34 درصد)، احساس اندوه مداوم(29 درصد)، تاثیر بد در تحصیل(24درصد)، احساس عدم امنیت(25درصد)، عدم اعتماد به نفس(17 درصد)، کاهش تعداد اقوام و آدمهای مهم(14 درصد)، علایم جسمانی، افسردگی و مشروبخواری زیاد (14 درصد).
باید توجه داشت که واکنش بچهها نسبت به طلاق در سنین مختلف متفاوت خواهد بود «واکنش بچه در سنین پیش از دبستان ( سه تا پنج سالگی) بهصورت خشم و افسردگی نمایان میشود.
پسرها معمولاً ناآرامتر و خشنتر و بعضی از دخترهای کمتر از هفت سال عصبی مزاج میشوند اما برخی دیگر «رفتار بزرگترها» را در پیش میگیرند. بچههای شش تا هشت ساله اغلب پس از جدایی پدر و مادر دچار افسردگی شدید شده و واکنش پسرها معمولاً از دخترها شدیدتر است.
هرچه سن بچههای طلاق بیشتر باشد، احساس غم و افسردگی جای خود را به خشم و خشونت میدهد. بطوریکه بچههای 9 تا 12 ساله خاصه پس از جدایی والدین واکنشهای خشم آلودی از خود نشان میدهند پسرها از بازدید و ملاقات با پدر استقبال نمیکنند، کارکرد آنها در مدرسه پائین میآید، جوانان در مقایسه با خردسالان سازش پذیری بیشتری نسبت به مساله طلاق نشان میدهند شاید به این دلیل باشد که در این سن نوجوانان استقلال بیشتری پیدا میکنند و ارتباط نزدیکی با والدین ندارند آشکارا به محبت و راهنمایی خود را نیازمند میبینند.
باید توجه داشت که تاثیر طلاق بر روی بچهها با توجه به جنسیت متفاوت خواهد بود بدین معنی که عکسالعمل دخترها و پسرها در برابر مسئله طلاق متفاوت از هم خواهد بود.
چرا که تجربه نشان داده است که برای پسرها تحمل این مسئله دشوارتر بوده و آنها به سختی با مسائل بعد از طلاق کنار میآیند که این خود باعث ایجاد مشکلات رفتاری عدیدهای چون بی نظمی، عصبانیت، خشونت، ناآرامی در جامعه و مدرسه و انحرافات رفتاری میشود.
همچنین مشاجرههای خانوادگی بر روی دخترها تاثیرات متفاوتی داشته و رفتارها و واکنشهای مختلفی را ایجاد میکند؛ اضطراب، نگرانی، گوشهگیری یا رعایت بیش از حد اصول اخلاقی، بیشترین طیف رفتاری است که دختران نشان میدهند.
فرزندان طلاق به دلیل عدم مراقبت و نظارت والدین مرتکب بسیاری از انحرافهای اجتماعی شده که اینها زمینهای برای انحراف آنها در دوره بزرگسالی میشود عمدتاً از تحصیلات و آموزش مطلوب محروم بوده و از بیماریهای متعدد روانی رنج میبرند عمده بچههای طلاق نمیتوانند به مانند بچههای دیگر در بزرگسالی زندگی سالم و موفقی داشته باشند.
تاثیرات طلاق بر جامعه
خانواده قدیمیترین و با دوامترین نهاد جامعه محسوب میشود. اگر به تاریخ اجتماعی مراجعه شود مشخص خواهد شد که نهادهای دیگر موجود در جوامع امروزی در خانواده ریشه دارند. از این رو جایگاه خانواده بر کسی پوشیده نیست.
هرچند امروزه برخی از کارکردهای این نهاد توسط نهادهای دیگر انجام میشود اما هنوز خانواده بهعنوان تنها ابزار تجدید و ازدیاد نسل از جایگاه بالایی در تمام جوامع و کشور ما برخوردار است.
علاوه بر این خانواده بهعنوان یکی از نهادها اولیه از کارکرد آموزشی و تربیتی برخودار است بنابر این با توجه به جایگاهی که نهاد خانواده در درون جامعه دارد اهمیت طلاق بهعنوان عامل فروپاشی خانواده، مشخص میشود.
بنابراین طلاق بهعنوان یکی از مهمترین عواملی است که سبب گسست خانواده و پیامدهای ناگوار آن برای جامعه میشود.
با فروپاشی خانواده بواسطه طلاق، انسجام و نظارت اعضای خانواده از یکدیگر از بین میرود در بسیاری از موارد مرد خود را از مسئولیت اعضای خانواده رها و زن و فرزندان را بدون حمایت رها میکند. در اینجا است که خانوادههای تک سرپرست یا بدون سرپرست در درون جامعه با مشکلات متعدد فرهنگی رها میشوند.
راهحلها
به دلیل اینکه بسیاری از ازدواجهای ناهمسان (مثلا به لحاظ سنی یا تحصیلی) عامل طلاق است، پیشنهاد میشود از این ازدواجها با فرهنگسازی و آموزش ممانعت شود.
بسیاری از کسانی که زندگی شان به طلاق منجر شده شناخت درست و آگاهانهای از یکدیگر در موقع ازدواج نداشتهاند از این رو شناخت افراد از یکدیگر از بسیاری از طلاقها که در آینده ممکن است اتفاق بیافتد جلوگیری میکند.
فرهنگ سازی در مورد زندگی مناسب زناشوئی خود به خود بسیاری از مشکلات منجر به طلاق را کاهش میدهد. اینکه مثلا انتظارات زوجین از یکدیگر چگونه و تا چه انداره باید باشد یا اینکه اگر نداشتن فرزند به دلیل نازائی یکی از زوجین منجر به طلاق در یک خانواده میشود زوجین میتوانند با قبول فرزند از مراکز بهزیستی این مشکل را حل کنند.
بسیاری از عوامل ساختی اجتماعی در جامعه مانند بیکاری، فقراقتصادی و نابرابری، مهاجرت فزاینده به شهرها و مشکلات زندگی در شهرها. به نظر میرسد که حل این مسائل بهخصوص در شهرها خود گشایشی است برای حذف بسیاری از مسائل موجود در خانوادهها که منجر به طلاق میشود.
با این حال همانگونه که آمد جامعهای نیست که از طلاق مصون ماند. بدین معنی که طلاق کم یا زیاد در هر جامعهای اتفاق میافتد. در واقع وقوع طلاق یک طرف قضیه است و مسائل ناگوار بعد از طلاق طرف دیگر قضیه. بدین صورت که بسیاری از مسائل نامناسب چه برای افراد و چه برای جامعه بعد از طلاق و تلاشی خانواده اتفاق میافتد. بنابراین در جامعه باید راهکارهایی اندیشیده شود تا آسیبهای ناشی از طلاق کاهش یابد.
اولین باشید که نظر می دهید