به نظر میرسد جامعه کنونی ما در شناخت نیازهای اساسی و اولیه زنان و مردان جوان خود بازمانده است و همچنان در این راستا عاجز است. از این رو نسل جوان جامعه به تبعیت از فضای غالب در جامعه، با پدیده تاخیر در ازدواج یا تغییر در نگرش نسبت به ازدواج به نوعی کنار آمده است و این خطری بزرگ است که نسلی نسبت به ناکامیهای خود بی تفاوت باشد.
استنباط جامعه از روند سیاستگذاریهای کلان دولت در موضوع خانواده و جوانان، نشان از بیبرنامگی و فرسودگی باورها و ظرفیتهای نسلی دارد که هیچگونه حس تعلقی به آینده جامعه خویش ندارد بلکه خود را یک قربانی می پندارد که درماندگی و ناامیدی را در بطن ناکامیها آموخته است.
اساسا این نسل در دامان واقعیتهایی پرورش یافته که با تغییرات ساختاری در نظام اجتماعی خانواده خلق شدهاند و علامتی جز یاس و ناتوانی از آن دریافت نمی شود.مسایلی چون سختی تامین معیشت حداقلی برای تشکیل خانواده، تغییرات جدی در نگرش جامعه در باب معیارهای ازدواج که امروزه بیش از فلسفه خود ازدواج نزد جامعه اعتبار یافته؛ موانع حل نشده حقوقی در مسیر ازدواج و تامین نیازهای جامعه زنان به حمایتهای اجتماعی، حاکمیت تفکر مردسالانه بر روند اعتقادی و اجتماعی جامعه و همینطور قانونگذاران، تغییر نگرش جامعه به سمت مسایلی همچون مهریه های سنگین و بطور کلی هدفگذاری های غیرمنطقی در مسیر ازدواج جوانان همه و همه موجب شده فرایند ازدواج در جامعه ما دچار دست اندازهای تاثیرگذاری شود که افزایش سن ازدواج، ناتوانی در تامین اسباب و مهمات اولیه ازدواج، بی هدفی جوانان در گرایش به سمت ازدواج و آسیبهای جدی برای زنان، کمترین خروجی های این تغییرات هستند. براین اساس بهنظر می رسد نسل امروز ما دچار سردرگمی در ایفای نقش خویش شده و با نا امیدی به پروسه ازدواج می نگرد و برای تامین نیازهای ارتباطی و غریزی، ترجیحا خود را در نقشه راه دیگری غیر از مسیر سنتی جامعه تقویت می کند.
بنظر میرسد جامعه با حجم وسیعی از آسیبهای اجتماعی روبرو است که به گسترش روابط غیر متعارف بین جوانان منجر شده است. بروز آسیبهای فاحش و مخربی چون ازدواج سپید، اعتیاد جوانان، بیکاری و بویژه سردرگمی دختران جوان در دایره افکار پلید کارفرمایان، از خروجی های مختل شدن فرایند ازدواج در جامعه است که در برخی کلانشهرها به راحتی قابل لمس هستند.
نسل جوان جامعه ما دارای مطالبات چشمگیری است که هرگز جامعه برای این مطالبات پاسخ مناسبی تدارک ندیده است و به همین دلیل شاهد ایجاد انحرافاتی در بیان و مطالبه حقوق جوانان در سطح جامعه هستیم که گاها مسیرهای انتخابی برای این موضوع از امنیت روانی و اخلاقی لازم برخوردار نبوده و خانواده و نظام تعلیم و تربیت موجود نیز قادر به هدایت این مطالبات نیست و امروز با شکل گیری هسته ای تلنبار شده از مطالبات نسل جوان، باورهای فرهنگی و اعتقادی نسل جوان جامعه نیز دستخوش تغییر شده است. درواقع با پدیدهای به نام بی هویتی فرهنگی در بخش فعال جامعه مواجه شده ایم. جوانانی که خود را متعلق به داشته های اجتماعی و فرهنگی جامعه خویش نمی دانند و بدون توجه به ارزشها، اقدام به تصمیم برای تعیین تکلیف خویش میکنند، جوانانی که به این باور رسیده اند که زندگی مجردی به مراتب بی هزینه و سهل الوصول تر از ارزشی به نام ازدواج است، طبیعتا تن به سخت گیریهای خانواده ها و جامعه برای ازدواج نخواهند داد.
نظر می رسد لازم است جامعه و بویژه نظام خانواده ما در معیارهای انتصابی اش برای ازدواج جوانان تجدید نظر جدی به عمل آورد چون جوانان نسل امروز ما، از بس برایش معیار تراشیده شده و مطالباتش بی پاسخ و سرکوب شده اند، از معیارهای سختگیرانه خانواده ها استقبال نمی کند و در این میان پروسه ازدواج بشدت دچار آسیب می شود و بیشترین صدمه ناشی از این آسیب بزرگ، متوجه جوانان بویژه دختران جوان می شود. به طور کلی میتوان گفت فرایندهای سنتی، فرهنگی و ارزشی فعلی جامعه، منطبق بر نیازهای نسل جوان نیست و تداوم سیاستهای فعلی آینده نظام خانواده را با مشکلات جدی تری روبرو میکند بنابراین نیاز و ضرورت جدی امروز جامعه، ایجاد سریع تغییرات و بازنگری در سیاستهای کلان و خرد این حوزه است و نکته جالب توجه در گزارش خبر آنلاین این است که این گزارش نشان می دهد بهترین کارشناسان و تحلیلگران مسایل اجتماعی جامعه ما خود جوانان هستند نه مسئولین و متولیان!
خبر آنلاین
اولین باشید که نظر می دهید