به دستور بازپرس پرونده جسد جوان 22ساله به پزشکي قانوني انتقال يافت و کار جست وجو براي يافتن زن جوان که سحر نام دارد آغاز شد و پليس توانست او را در خانه پدرش دستگير کند. اين زن 16ساله اتهام قتل را قبول کرد و گفت؛ مدتي قبل با شوهرم سعيد ازدواج کردم. من هيچ چيز از زندگي مشترک نمي دانستم و سعيد هم خيلي در مورد من سخت گيري مي کرد. کم کم اختلاف بين ما بالا گرفت. سعيد مي دانست من نسبت به خانواده ام خيلي حساس هستم به همين خاطر هم هر بار که مي خواست مرا عصباني کند به آنها بد و بيراه مي گفت. هميشه به خاطر بددهني هاي سعيد با هم مشکل داشتيم.
وي ادامه داد؛ آنقدر عصباني شدم که کنترل خودم را از دست دادم. چاقويي از آشپزخانه برداشتم و به سمت هال رفتم. شوهرم در آنجا بود و همچنان داشت به فحاشي هايش ادامه مي داد. فقط يک ضربه به او زدم. نمي دانم چه اتفاقي رخ داد. آنقدر عصبي بودم که يادم نمي آيد دقيقاً چه شد و چه کردم. فقط مي دانم يک ضربه به شوهرم زدم و بعد از آن سعيد غرق در خون روي زمين افتاد. آنقدر ترسيده بودم که نتوانستم حتي به او کمک کنم. چادرم را سر و به سمت خانه پدرم فرار کردم. رنگ پريده ام نشان مي داد اتفاق بدي افتاده است. با اين حال هر چه پدرم از من پرسيد چه شده است جوابي ندادم تا اينکه ماموران آمدند و مرا دستگير کردند.
زن نوجوان در مورد اينکه چطور با شوهرش ازدواج کرده بود، گفت؛ ما از قديم همديگر را مي شناختيم. يک روز خانواده سعيد به خواستگاري آمدند و بعد هم پدرم قبول کرد مرا به سعيد بدهد. البته من نظر خاصي در اين باره نداشتم و هر چه پدرم گفت پذيرفتم. من واقعاً مي خواستم با سعيد زندگي کنم و قصدم اين بود که براي او زندگي خوبي بسازم اما سعيد با من بدرفتاري و به خانواده ام توهين مي کرد.
در حال حاضر زن نوجوان بازداشت است و تحقيقات از وي همچنان ادامه دارد.
زن نوجواني که شوهر خود را در واکنش به فحاشي عليه پدرش به قتل رسانده است توسط پليس دستگير شد.
به گزارش خبرنگار تابناک، دو روز پيش ماموران پليس استان قزوين باخبر شدند مرد جواني بر اثر اصابت ضربه چاقو جان باخته است. زماني که ماموران به محل حادثه رفتند متوجه شدند مرد جوان با همسرش اختلاف داشت و از آنجايي که از زمان کشف جنازه همسر اين مرد به خانه اش نرفته بود، احتمال اينکه وي از اين قتل اطلاعاتي داشته باشد قوت گرفت.
اين زن در مورد روز حادثه گفت؛ در آشپزخانه بودم که سعيد به خانه آمد و دوباره اختلافات قديمي ما سر باز کرد. او داشت در مورد من حرف مي زد و توهين مي کرد. درگيري من و شوهرم زماني اوج گرفت که او به پدرم فحش داد. هميشه اين کار را مي کرد و من عصباني مي شدم. پدرم هيچ نقشي در اين درگيري ها نداشت و توهين به او مرا خيلي آزار مي داد……
اولین باشید که نظر می دهید