تأثير ميزان دارايي بر زندگي مشترك
تشكيل و پايداري خانواده در ارتباط با عوامل متعددي است كه يكي از آنها مسائل اقتصادي و مالي مي باشد . نقش مسائل اقتصادي درزندگي مشترك، نقشي مقبول و پذيرفته شده است. همانگونه كه زندگي مجردي نيز نيازمند منبعي مالي براي تأمين هزينه هاي مختلف است، قطعاً پس از ازدواج و تشكيل خانواده اين هزينه ها با توجه به شرايط زمان افزايش بيشتري پيدا مي كند.
امروزه يكي از مهمترين نگراني هاي جوانان در زمينه ازدواج، تأمين هزينه هاي مختلف اقتصادي است و همين امر باعث شده ازدواج تا رسيدن به يك موقعيت مناسب به تأخير افتد و به مروز زمان شاهد بالا رفتن سن ازدواج در جامعه باشيم.
مسائل اقتصادي به دو صورت در مورد زندگي مشترك نقش پيدا مي كند، يكي در آغاز ازدواج مانند: تعيين مهريه، تأمين هزينه هاي جشن ازدواج و تهيه جهيزيه و مهيا نمودن مسكن، و يكي هم در ورود به زندگي مشترك، مانند: نفقه و ساير هزينه هاي مورد نياز.
به نظر مي رسد هزينه هاي سنگين زندگي و شرايط سختي كه به صورت روز افزون، حجم اينگونه مخارج را بالا مي برد حالت بازدارنده و گاه نااميد كننده اي را در ذهن جوانان به وجود آورده و مانند عاملي تهديد كننده، نسل نو را از ورود به عرصه تشكيل خانواده دور مي گرداند.
علاوه بر اين كه فاصله گرفتن جوانان به هر دليل، از تشكيل خانواده و يا به تأخير انداختن آن، خواه ناخواه پيامدهاي نامناسب براي فرد و جامعه به دنبال خواهد داشت ، در جاي خود هزينه هاي مختلفي براي برطرف كردن و جبران خسارت هاي ناشي از آن، به كل جامعه تحميل مي شود كه مشكل را چند برابر مي كند.
فضاي خاص فرهنگي كه گاه در برخي مقاطع شاهد آن هستيم مانند: تجمل گرايي و فاصله گرفتن از ساده زيستي كه حتي در تبليغات و برخي فيلمها به نمايش گذارده مي شود به سخت كردن شرايط ازدواج دامن مي زند.
و اين مسئله به نوبه خود تخيلات و افكار رؤيا گونه اي در مورد آينده، زندگي و ازدواج در ذهن نوجوانان و جوانان پرورش خواهد داد كه اثر مستقيم آن را در بالا رفتن انتظارات و توقعات غير واقع گرايانه آنان و اموري كه در زندگي مشترك نقش تعيين كننده و ضروري ندارند مي توان مشاهده نمود.
از سويي ديگر نقش مسائل مالي در زندگي، حدي ضروري و حياتي دارد و در مرحله اي بالاتر، جنبه رفاهي پيدا مي كند كه از دغدغه و نگراني هاي ادامه زندگي مي كاهد و در مرحله اي ديگر نقش تجملي و اشراف گونه اي خواهد داشت.
ديدگاه افراد جامعه هم با توجه به اين سه مرحله ( ضروري، رفاهي، تجملي) كاملاً در نوسان و تابعي از شرايط اجتماعي و محيطي است.
آنچه در اين بين مناسب و معقول به نظر مي رسد، حالتي ميانه و متعادل از اين سه مرحله يعني بهره مند بودن از يك رفاه نسبي است كه دغدغه هاي زوجين را براي ادامه زندگي بر طرف نمايد.
علاوه بر اين گاه نداشتن حداقل ها در زندگي ( پايين ترين مرحله) و همچنين بهره مندي بسيار (بالاترين مرحله) پيامدهاي خاص عاطفي، رفتاري و فردي – اجتماعي را به دنبال دارد كه نبايد از توجه به آن غفلت ورزيد.
مسئله ديگر ، توجه دادن جوانان به اين موضوع است كه غالباً – به استثناء موارد خاص- مسائل اقتصادي خانواده سيري صعودي، حركت از مراحل پايين به بالا را طي مي كند كه به دنبال تلاش و فعاليت آنان و در نظر گرفتن يك تدبير اقتصادي و برنامه ريزي صحيح به وجود مي آيد.
بنابراين توقع يك موقعيت اقتصادي مطلوب و ايده آل در آغاز زندگي كه وابسته به تلاش زوجين باشد، كمتر دست يافتني است و اصولاً با واقعيت هاي موجود زندگي نيز همخواني ندارد.
امروزه گاه شنيده مي شود كه علت جدايي دو همسر را از يكديگر به مسائل مختلفي نسبت مي دهند و مسائل اقتصادي را از با اهميت ترين آن عوامل بر مي شمارند، ولي آنچه در اين راستا- ضمن قبول تأثير مسائل مالي در تزلزل و يا فروپاشي كانون خانواده- شايسته توجه مي دانيم آن است كه نبايد در تأثير يك عامل به تنهايي، بزرگ نمايي غير واقعي نمود و نقش عوامل ديگر را در اين جهت كم رنگ و يا ناديده گرفت و ناخواسته اقتصاد را چون برخي مكاتب مادي زير بنا و محور تمام حركت هاي فردي و اجتماعي معرفي نماييم. زيرا بسيار مشاهده و تجربه شده كه در عين زندگي نمودن در شرايط سخت اقتصادي ، با قناعت و گذشت و فداكاري و توكل به خداوند نه تنها زوجين، عمري در كنار هم به خوبي و خوشي زندگي كرده اند بلكه از احساس رضايتي برخوردار بوده اند كه برخي از خانواده هاي مرفه آرزوي يك ساعت از زندگي آنان را دارند.
علاوه بر اين كه با اهميت نشان دادن بيش از اندازه “اقتصاد” در تداوم زندگي مشترك به صورت غير مستقيم، مفاهيمي چون قناعت، ساده زيستي و صبر و شكيبايي را كم فروغ مي گرداند و در برخي از جوانان اين توهم را به وجود مي آورد كه با قرار گرفتن در شرايط سخت مالي، هيچ اميد و انگيزه اي براي ادامه زندگي وجود ندارد و طلاق تنها راه براي عبور از اين بحران است.
نگرش افراد جامعه و ميزان ارزشگذاري آنان به مسائل مادي قطعاً در ورودشان به زندگي مشترك و نيز ادامه آن تأثير بسزايي خواهد داشت. نگاه افراطي به نقش و تأثير مسائل اقتصادي و بي توجهي به جنبه هاي معنوي، عاطفي و انساني ازدواج در حقيقت ، زوجين را از هدف غايي اين پيوند مقدس دور مي گرداند.
آنچه در ازدواج به عنوان هدف و مقصد مورد نظر است، در كنار هم بودن، و با انس و الفت زيستن و دست يابي به تعالي و تكامل انساني و اخلاقي است، اگرنوعي نگرش به زندگي مشترك بر اين اساس قرار داده شود، وزن مسائل مالي در حد يك ابزار و وسيله براي تأمين اين مهم خواهد بود، نه اين كه انسانيت و اخلاق را فداي اموال و دارايي هاي مادي كنيم.
مقايسه هاي نابجا بين افراد جامعه در برگزاري مراسم ازدواج و مسابقه در با شكوه برگزار نمودن آن، در حقيقت دامن زدن به رقابت هاي مادي در آغاز تشكيل خانواده مي باشد كه به صورت غير مستقيم جوانان را از اهداف بلند و متعالي زندگي مشترك دور مي گرداند.
از نكات قابل توجه براي جوانان آن است كه بدانند:
خوشبختي و سعادت در زندگي را نمي توان در” پول” جستجو نمود بلكه” ماديات” در حد يك ابزار در اين جهت ملاحظه مي گردد. خوشبختي واقعي در داشتن يك هدف و انگيزه ارزشمند و ارتباطي همراه با مهر و محبت قابل دستيابي است. خوشبختي در احساس رضايت از كنار هم بودن، داشتن آرامش و امنيت در يك هم زيستي مسالمت آميز و توفيق در به دست آوردن رضايت خداوند معنا پيدا مي كند.
ترويج قناعت و توجه به آثار مثبت ساده زيستي، دور بودن از انتظارات دور و دراز، پرهيز از سخت گيري هاي نامقبول و صبر و تلاش براي نيل به “معنا و روح زندگي” دريچه اي است براي پا گذاشتن به عرصه زيباترين پيوند يعني”ازدواج”.
تشكيل و پايداري خانواده در ارتباط با عوامل متعددي است كه يكي از آنها مسائل اقتصادي و مالي مي باشد . نقش مسائل اقتصادي درزندگي مشترك، نقشي مقبول و پذيرفته شده است. همانگونه كه زندگي مجردي نيز نيازمند منبعي مالي براي تأمين هزينه هاي مختلف است، قطعاً پس از ازدواج و تشكيل خانواده اين هزينه ها با توجه به شرايط زمان افزايش بيشتري پيدا مي كند.
اولین باشید که نظر می دهید