خشونت های خانوادگی و همسر کشی ها می تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد و در این بین خشونت جسمانی، شایع ترین نوع خشونت خانوادگی به شمار می رود. با این حال خشونت روانی، اثراتی پایدارتر و طولانی تری نسبت به خشونت جسمانی دارد.
اثرات روانی اعمال خشونت در خانواده به صورت استرس، دلواپسی، نگرانی و افسردگی بطور اعم در بزرگسالان و خردسالان و اضطراب، ترس از جدایی، شب اداراری و … به طور اخص در کودکان بروز می کند.
به نظر می رسد افزایش خشونت های خانگی و قتل های خانوادگی آن هم بر اثر اختلافات مالی و خشونت های آنی، وظیفه گروه های مختلف جامعه را در جهت ارتقای فرهنگ خانواده ها و رفع نواقص احتمالی در قوانینی که باب توجیه قتل ها را باز می گذارد، سنگین تر از گذشته کرده است.
معمولاً زنانی دست به قتل همسرانشان میزنند که با او احساس خوشبختی نمیکنند. بنابراین در تداوم یک نارضایتی مزمن تصمیم به قتل میگیرند. نخستین عامل این نارضایتی نیز خشونت رفتاری و گفتاری است .
نقش اختلالات روانی در همسرکشی
این در حالی است که بررسی های علمی و پژوهشی علل همسر کشی بیانگر آن است که ریشه بسیاری از این قبیل قتل ها به مشکلات درونی افراد و بیماری آنها بازمی گردد.
دکتر قربانی روانپزشک در این خصوص بیان داشت به راستی ریشه های پدیده همسرکشی کجاست و چه اختلالات روانپزشکی می تواند به این بحران شوم بینجامد. یکی از علل شایع در بروز این پدیده وجود «اختلالات هذیانی» است.
اختلالات هذیانی عبارتند از : یک سلسله باورهای نادرست که با منطق قابل اصلاح نمی باشند. این اختلالات انواع مختلفی دارند اما یکی از انواع بسیار رایج آن که به وفور در کلینیک های روانپزشکی با آن روبه رو می شویم اختلال هذیانی از نوع حسادت است. در این نوع اختلال مرد یا زن همواره به همسر خود مشکوک است و گمان می کند که او در حال خیانت است.
به این منظور دائم همسرش را تحت کنترل داشته و تمام رفتار و حرکات و امور شخصی او از قبیل تلفن ها، محل کار، رایانه، پیام های کوتاه تلفنی و غیره را به دقت و با وسواس بررسی می کند بلکه برگ برنده ای به نفع خود و برای اثبات خیانت از همسرش بیابد.
در این راستا درصدد انتقام برخواهد آمد که این امر می تواند به همسرکشی نیز منتهی گردد. اختلال هذیانی حسد، یک اختلال روانی قابل درمان است که در صورت درمان به موقع، می توان از بروز اتفاقات ناگوار بعدی پیشگیری کرد .
یکی دیگر از علل و ریشه های همسرکشی به وجود «اختلالات شخصیت » بازمی گردد. از جمله شایع ترین اختلالات شخصیت که منجر به سوءظن و بدبینی نسبت به مردم می گردد اختلال شخصیت پارانوئید (بدبین) است.
این اختلال شخصیت باعث می شود که فرد بی دلیل نسبت به سایرین احساس ناامنی نماید که اگر این باور بدبینانه نسبت به همسر شکل بگیرد می تواند مقدمات آسیب به همسر و در نهایت تبعات وخیم یا حتی همسرکشی را به دنبال داشته باشد.
این افراد مدام احساس پوچی و اضطراب نموده، از تنهایی بشدت گریزانند. اما طاقت نگه داشتن افراد در کنار خود را نیز ندارند. در واقع بیماران اختلال شخصیت مرزی تحمل تنهایی ندارند اما نمی توانند کسی را هم به مدت طولانی کنار خود تحمل نمایند.
به همین خاطر در چنین شرایطی با صراحت اعلام می شود که تمام اختلالات شخصیت نیاز به روان درمانی (سایکوتراپی) دارند و از این طریق می توان به معالجه این افراد پرداخت. اغلب این افراد ناخودآگاه به سوی مواد مخدر جذب شده و آن را به عنوان روشی برای خود درمانی برمی گزینند.
سومین علت شایع همسرکشی «اختلالات کنترل تکانی» می باشند. اینها اختلالاتی هستند که موجب می شوند فرد در یک آن و بصورت تکانه ای نسبت به رفتار طرف مقابل واکنش سختی را نشان دهد. به گونه ای که پس از انجام آن، از رفتار خود نیز پشیمان می شود.
برخی زنان و مردان دچار این نوع اختلال در یک رویکرد هیجانی و در واکنش به اختلاف یا سوءتفاهم با همسر خود مرتکب اقداماتی از قبیل ضرب و شتم همسر، آسیب های شدید و یا حتی قتل می شوند و بلافاصله نیز پشیمان می شوند که دیگر سودی نخواهد داشت و چه بسا از شدت پشیمانی خود را هم در یک اقدام تکانه ای دیگر از پا درآورند.
افراد دچار اختلال کنترل تکانه معمولاً تمایل به آتش بازی، دزدی و کندن موی سر و صورت خود داشته و با این اقدامات خود را آرام نگه می دارند. حال آن که درمان اختلال کنترل تکانه ای از طریق دارو و روان درمانی می تواند از بسیاری درگیری ها، کتک کاری ها و اقدامات وحشتناک بعدی جلوگیری نماید. از دیگر علل پدیده همسرکشی می توان به «مصرف مواد از نوع محرک» اشاره کرد.
مواد محرک مثل شیشه، کوکائین، قرص های اکستازی و موادی از قبیل حشیش و ماری جوآنا می توانند توهمات بینایی و شنیداری ایجاد نمایند که متعاقب این توهمات ممکن است فرد نسبت به همسر خود دچار توهم شده و او را به علت سوء ادراک از پا درآورد.
از این رو به افرادی که از چنین مشکلات روحی ـ روانی ای رنج می برند توصیه جدی شده قبل از ارتکاب رفتارهای خشن و یا جبران ناپذیر به درمان خود بپردازند. به طور قطع در صورت درمان صحیح و به موقع نه تنها بسیاری از مشکلات خانوادگی زوج ها حل می شود، بلکه شاهد کاهش این قبیل قتل ها در سطح جامعه خواهیم بود.
زنان در همسر کشی از مردان جلو زدند
اما موضوع بررسی شایعه اولیه ما مبنی بر اینکه زنانی هستند که حاضرند در برابر قتل شوهرشان پول بپردازند تنها به همین نشانه رنگ نمی بازد.
در ابرشهر تهران زنانی هستند که حاضرند برای قتل شوهرشان آدمکش اجیر کرده و با پرداخت پول کافی به او از شر مرد زندگیشان خلاص شوند. گویی آنها از قانون کشورمان هم سردرآوردهاند که در قانون مجازات اسلامی برای آمر به قتل مجازاتی تعیین نشده و اینگونه میتوانند به راحتی قوانین وحشتناک و پیچیده مربوط به طلاق را دور بزنند.
با پرداخت مبلغی پول حتی کمتر از مهریهشان از شر مرد بداخلاق، احتمالا خیانتکار و … زندگیشان خلاص شوند و گویی به سراغ زندگی بدون دردسرتری بروند. اما اگر شما این زنان را سراغ دارید بگویید ما برای تهیه گزارش حوادثی در به در دنبال آنها هستیم و قول میدهیم پس از تهیه گزارش اصلا چیزی از آنها لو ندهیم و گویی شتر دیدی، ندیدی!
در نتایج آن تحقیق که دکتر آشوری و دکتر معظمی آن را به انجام رساندند، تاکیده شده: «زنان به ندرت خود مرتکب قتل شده و بیشتر بر اثر دادن وعدههایی، شخص سوم به ارتکاب جنایت هدایت میشود.»
این نتیجه تحقیق میتواند شایعه اولیهای که ما در جستوجوی واقعیات آن بودیم را قوت ببخشد. اما در همان تحقیق آمده است: «در بررسی همسرکشیهای 15 استان مشخص شده 33 درصد زنان خود مباشر قتل شوهرشان بوده اند. 22 درصد زنان به صورت مشارکتی در قتل شوهر شرکت داشته اند و 28 درصد معاونت داشتهاند.»
تا چندی پیش قتلهای خانوادگی ماهیتی مردانه داشتند، متاسفانه امروزه کم نیستند زنانی که اقدام به کشتن همسر خود میکنند. در پی یک تحقیق بیشتر این زنان در زمره زنان خانهدار در واقع این خود نشانهای است که میتوان با بالا بردن سطح آگاهی زنان و آشنایی آنان با قوانین موجود از رشد اینگونه جرایم کاست
با نگاهی دقیق تر به اینگونه قتلها متوجه خواهیم شد نخستین عامل، خشونت مرد علیه همسرش است. زنی که خود را قربانی خشونت مدام همسر میبیند و پس از گذشت چند سال، همسرش همچنان به خشونت خود ادامه میدهد به تدریج او را به عنوان فردی شکنجهگر تلقی کرده و آرزوی مرگش را میکند.
خیانت مرد، یکی از انگیزههای شوهرکشی است، فساد اخلاقی زن و تمایل به از سر راه برداشتن شوهر هم همواره به عنوان یکی از انگیزههای اینگونه قتلها مطرح شده است. در بعضی از قتلها زن، شوهر خود را به خاطر خیانت به قتل میرساند.
زنان ازدواج دایم یا موقت همسر خود را تحمل نمیکنند و در بسیاری موارد زنان علاقهای ندارند که زندگی مشترک خود را با زن دیگری تقسیم کنند. بنابراین در صورت خیانت مرد، زن تنها روش انتقام از مرد را در کشتن میبیند که گاه توسط خود و گاه توسط فرد اجیر شدهای که در بسیاری از موارد مرد است صورت میگیرد.
دلایل همسرکشی
یکی از بازپرسهای جنایی تهران که درباره اصلیترین دلایل همسرکشی میگوید: در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر میشوند، نخست خشونت و بدرفتاری شوهر و پس از آن خیانت مرد عمدهترین علتها به شمار میروند. البته بحث خشونت شوهر خود دلایل متعددی از جمله اعتیاد، بیکاری، مشکلات تربیتی و رفتاری و غیره دارد که نیازمند بررسیهای ریشهای است.
اما در مورد خیانت همسر باید گفت برای بعضی از زنان روابط غیراخلاقی شوهرانشان و حتی داشتن همسر موقت یا دائم غیرقابل تصور است و به محض اطلاع از این ماجرا مشکلات خانوادگی شروع میشود و به دنبال آن جدایی و طلاق و در برخی موارد نیز انتقامجویی و قتل.
اما درباره مردان همسرکش نیز باید گفت دلایل مختلفی وجود دارد که مهمترین آن وجود رابطه نامشروع و اطلاع از وجود مرد بیگانه در زندگی مشترک است.
البته در برخی از پروندههای قتل شاهد بودهایم که مردی پس از قتل همسرش با ادعای خیانت انگیزه خود را از جنایت، انتقامجویی اعلام داشته است، اما پس از تحقیق و بررسیهای فراوان مشخص میشود در واقع مرد – متهم – دچار اختلال روانی یا اختلال هذیانی بوده است، به نحوی که در باور خود تصور میکرده همسرش به او خیانت میکند.
البته اختلالات روانی اینچنینی خود دلایل عمدهای از قبیل اعتیاد و مصرف مواد توهمزا، یا ریشههای روانی – که از کودکی با فرد بوده – دارد که مرد همیشه و در همه حال به همسرش مشکوک است و او را دائم تحت کنترل دارد.
دکتر نجفی توانا از دیگر علل همسرکشی را اختلالات شخصیتی، واکنشهای تکانهای و مصرف مواد مخدر میداند. وقتی فرد در یک لحظه کنترل خود را از دست میدهد و در جریان یک درگیری شدید لفظی با یک حرکت غیرقابل پیشبینی اقدام به قتل همسر میکند بلافاصله نیز پشیمان شده و از کاری که انجام داده احساس خجالت، عذاب وجدان و ندامت خواهد داشت.
به گفته این استاد دانشگاه زندگی در شهرهای بزرگ، آپارتمانهای کوچک و دور از محیطهای طبیعی، گرمای شدید هوا، زندگی در محیطهای شلوغ و پرسر و صدا از دیگر عوامل ارتکاب قتل است. بررسی پروندههای همسرکشی نشان میدهد قتلهای اتفاقی که بر اثر شدت عصبانیت رخ میدهد بیشتر در نیمه اول سال و قتلهای از پیش طراحی شده و ماهرانه اغلب در نیمه دوم سال رخ میدهد که شاید بتوان گفت این یک موضوع علمی است و در واقع وضعیت آب و هوا در این میان نقش ویژهای دارد.
گفتوگو با زنانی که به اتهام قتل همسرانشان در زندان هستند نشان میدهد آنها قتل و کشتن همسرشان را تنها راه نجات خود دانسته و آنقدر در زندگی مشترک به بنبست رسیدهاند که حتی وجود فرزندانشان نیز نتوانسته عاملی بازدارنده برای آنها باشد.
برخی از این زنان میگویند اگر میتوانستیم به راحتی طلاق بگیریم و جدا شویم شاید هرگز دست به چنین کاری نمیزدیم.
«فریبا همتی» – روانشناس – میگوید: مطمئن باشید با سهل و آسان شدن طلاق برای خانمها از آمار این گونه جرایم بشدت کاسته خواهد شد.
اگر یک زن به این مرحله برسد که دیگر نمیتواند با شوهرش زیر یک سقف زندگی کند مطمئناً برای ادامه این زندگی به نفع هیچ یک از طرفین و حتی فرزندانشان نخواهد بود.
حال آنکه در چنین مواقعی مراحل انجام طلاق آنقدر سخت و طولانی است که شوهر نیز با حق و حقوقی که قانون به او داده میتواند آنقدر همسرش را در این مسیر اذیت کند که متأسفانه زن راهی جز از میان برداشتن همسرش نبیند. در صورتی که اگر آنها به راحتی جدا شوند دیگر شاهد وقوع چنین جرایمی نخواهیم بود.
دکتر نجفی توانا میگوید: وقتی یک زن به مرحلهای رسید که دیگر حاضر به ادامه زندگی با شوهرش نبود به محض آشنایی با فردی که در اغلب موارد نیز جنس مخالف است و او را شنونده خوبی برای حرفها و درددلهایش میبیند با کمی ابراز محبت و مهربانی از سوی مرد بیگانه به طرف او جلب میشود و زمینه قتل همسر به همین راحتی فراهم میشود.
این وکیل پایه یک دادگستری گفت : معمولا زن برای رهایی از اسارتگاه شوهر و رسیدن به محبت مرد بیگانه حاضر به انجام هر کاری است حال اگر در این میان شوهر حاضر به طلاق همسرش نباشد در واقع به قتل خود کمک کرده است. چون زن با قتل شوهرش سعی در از میان برداشتن این سد دارد.
در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر میشوند، نخست خشونت ،بدرفتاری شوهر و خیانت مرد عمدهترین علتها به شمار میروند و معمولاً زنان در کشتن همسرشان، همدست داشته و اصولا درهمسرکشی، زنان معاون در جرم محسوب می شوند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس پدیده همسر کشی در بین زنان و مردان متفاوت است، مردهایی که گمان می کنند همسرشان مرتکب ارتباط ناشمروع شده، معمولا کشتن او را جایز می دانند و جرم به حساب نمی آورند .
این افراد بعد از قتل همسرشان به عنوان مجرم و قاتل شمرده شده و در صورتی که اولیا دم مقتول تقاضای قصاص داشته باشند، مرد باید قصاص شود، در حالیکه زنان معمولا در کشتن همسرشان، همدست داشته و اصولا درهمسرکشی، زنان معاون در جرم محسوب می شوند.
اولین باشید که نظر می دهید