نورا همیشه اظهار امیدواری می کرد که روزی جامعه عربستان تغییر کند و افراد بتوانند ان طوری که دوست دارند بدون وحشت از واکنش جامعه زندگی کنند. نورا و همسرش من را در دیدار اولمان در منزلشان با کلکسیون مشروبات الکلیشان متعجب کردند. محمد بسیار به کلکسیون ویسکی اش مغرور بود و مثل بیشتر مردان عربستان عاشق ویسکی “جانی واکر” بود. محمد در جواب تعجب من نسبت به این طرز زندگی گفت که بسیاری در عربستان به شیوه آنها زندگی می کنند و همه چیز در عربستان از مشروبات الکلی گرفته تا مواد مخدر موجود است، حتی صحرانشینان هم به شیوه خود تفریح می کنند منتها تفاوت آنها با دیگر ملیتها در این است که دولت کنترلی بر این مسایل ندارد و بسیاری از افراد به خصوص جوانان در معرض خطر استفاده از محصولات تقلبی هستند. دوست ناخالص در ریاض کارگران فیلیپینی و هندی مشروبی درست می کنند به نام “صدیقی” که به معنای “دوست من” است و به طور مختصر “صید” تلفظ می شود و آن را از تقطیر مخلوط آب و شکر تهیه می کنند و به دلیل این که بیشتر موارد تنها یک بار عمل تقطیر انجام شده است این مشروب بسیار ناخالص و خطرناک است ولی به دلیل ارزان بودن (۱۰۰ ریال عربستان برای یک لیتر الکل ۹۰% که حدودا معادل ۲۰ دلار است) در میان خارجی ها و جوانان عربستان طرفداران بسیاری داشت. آنها برای تشخیص مقدار ناخالصی کمی از آن را در یک قاشق آهنی می سوزانند، اگرشعله آبی بود نوشیدنی آماده است. البته انواع و اقسام مشروبات الکی دیگر را می توان در بازار سیاه به قیمت گزاف (۵۰۰ تا ۷۰۰ ریال عربستان معادل ۱۰۰تا ۱۲۰ دلار) خریداری کرد و بسیاری هم شراب و آبجوی خانگی تهیه می کنند. با وجود اینکه قاچاق و مصرف مواد مخدر در عربستان جرم بزرگی محسوب می شود و مجازات مرگ در پی دارد، اما مواد مخدر به خصوص در میان جوانان به طور گسترده ای شایع است. یک گرم حشیش به قیمت ۳۵ ریال عربستان معادل شش دلارخرید و فروش می شود. مواد مخدر دیگری همچون کوکائین، کات و گرس هم به طور گسترده ای قابل دسترسی است. سال پیش در پی اعلام خطر سوء استفاده بعضی از جوانان از دهان شوی ” لیسترین” ناگهان این محصول از تمام مغازه ها پاکسازی شد. “من بدون پول پدرم هیچم” با وجود اینکه در عربستان محدودیتها برای همه وجود دارد اما جوانان تحت فشار بیشتری قرار دارند. ارزشهای غربی توسط ماهواره و اینترنت به جامعه تزریق می شود و با وجود ممنوعیت ماهواره و بسته بودن اکثر سایت های اینترنتی، تقریبا همگی از این امکانات برخوردارند. سعید و سعود دو جوان از دو شهر مختلف عربستان هستند که کمک زیادی در شناخت من از جوانان عربستان داشتند. من این دو را اولین بار در لندن دیدم. هر دو مشغول یاد گرفتن زبان انگلیسی برای ادامه تحصیل در لندن بودند و هر دو از خانواده های بسیار پولداری هستند. سعید علاقه زیادی به مشروبات الکلی داشت و تقریبا هر روز بعد از کلاسهایش سری به بار نزدیک مدرسه اش، که در واقع یک کلیسای قدیمی بود، می زد. این در حالی بود که او از خوردن هر گونه غذایی که محتوی گوشت خوک بود به شدت امتناع می کرد و در روزهای جمعه برای نماز جمعه به مسجد می رفت. سعید بارها از زندگیش در عربستان شکایت کرد. از اینکه تقریبا هیچ کاری نمی تواند انجام دهد و همه چیز ممنوع است و نمی تواند ان طور که دوست دارد دختران را ملاقات کند و ترسش از زمانی است که پدرش، همسر آینده او را برایش انتخاب کنند. ازدواجهای اجباری، از پیش تعیین شده و خانوادگی همچنان در عربستان شایع است. وقتی از سعید پرسیدم چرا در لندن نمی ماند با خنده تلخی گفت که پدرش اجازه نخواهد داد که او اینجا بماند و پس از اتمام تحصیل باید به عربستان بازگردد وبا پدرش کار کند. و او بدون پول پدرش در لندن هیچ چیز است. زمانی که از سعید پرسیدم چرا نمی تواند مثل بقیه افراد کار کند و درآمد داشته باشد گفت که مایل به کار کردن نیست. گفته می شود که عدم علاقه به کار و توقعات بالای شغلی در عربستان در زمینه دستمزد و موقعیت شغلی در میان جوانان مانعی بر سر راه پیشرفت جامعه عربستان به خودکفایی است و از سوی دیگر، بسیاری زنان و دختران به دلیل موانع عرفی و قانونی بی کار هستند. آمار رسمی بی کاری در عربستان در سال ۲۰۰۷ در میان مردان ۸.۳% و در میان زنان ۲۴.۷% گزارش شده است. گفته می شود که ارقام غیررسمی بالاتر از اینهاست. مردسالاری در عربستان سعود تا حدودی نقطه مقابل سعید بود و همیشه با خنده می گفت که می خواهد مثل پدرش چندین همسر داشته باشد و زندگی “موفقی” را دنبال کند. به نظر می رسید سعود شیوه زندگی در عربستان را کاملا پذیرفته است و از موقعیت و زندگی که در پیش روی دارد کاملا راضی است. سعود تولدش را در همان بار کلیسای قدیمی جشن گرفت و از تمام توجهی که به او می شد نهایت لذت را برد و این سوال من را بی پاسخ گذاشت که آیا مردان عربستان واقعا علاقه ای به تغییر دارند؟ با وجود اینکه در عربستان محدودیتها برای همه وجود دارد اما جوانان تحت فشار بیشتری قرار دارند. ارزشهای غربی توسط ماهواره و اینترنت به جامعه تزریق می شود و با وجود ممنوعیت ماهواره و بسته بودن اکثر سایت های اینترنتی، تقریبا همگی از این امکانات برخوردارند. سینما، تئاتر و موسیقی ممنوع است و جوانان روشی برای ابراز وجود ندارند. هر گونه نشانه خلاقیت به عنوان خطری برای جامعه محسوب می شود. پسران جوان اجازه ندارند مدل موهای غیرمتعارف را انتخاب کنند چرا که نشانه ای از ارزشهای غربی محسوب می شود. شاید تنها تفریح برای جوانان قدم زدن در مراکز خرید است که آن هم با وجود پلیس مذهبی به دشواری ممکن است. پسران جوانی که از موقعیت مالی خوبی برخوردارند با اتومبیل های آخرین مدلشان در خیابانهای ریاض بخصوص خیابان “اولایا” بی هدف چرخ می زنند و با دختران شماره تلفن رد و بدل می کنند. در روزهای تعطیل ورود این جوانان به مراکز خرید ممنوع است و فقط خانواده ها اجازه ورود دارند. بارها بسیاری از این جوانان از من و یا دیگر زنان خارجی تقاضا کردند که آنها را وارد مراکز خرید کنیم. مانند هر جامعه دیگری، در عربستان هم کسانی که ازموقعیت مالی خوبی برخوردارند کمترتحت فشارمحدودیتهای جامعه هستند و قشر کم درآمد بیشتر در فشار قرار دارد. جوانانی که موقعیت خارج شدن از کشور را ندارند یا از خانوادگان ثروتمند نیستند که آنها را پشتیبانی مالی کنند در وضعیتی سر در گم بسر می برند و طعمه مناسبی برای گروه های افراطی شده اند. دختران جویای زندگی متفاوت اما با این وجود پسران در شرایط بهتری نسبت به دخترانی که حتی اجازه خروج از منزل بدون اجازه مرد محرم را ندارند، بسر می برند. این دختران در صورت نشان دادن هر گونه مقاومت در برابر این جامعه سنتی با مشکل بیشتری رو به رو می شوند. آیدا نمونه ای از این دختران جوان جویای زندگی متفاوت است. آیدا نقاش آبرنگ است و علاقه بسیاری در به تصویر کشیدن صحرا و صحرانشینان دارد. او دختر یکی از خانواده های مهاجر فلسطینی است که به همراه والدین و دو خواهر و برادرش در ریاض زندگی می کند. والدین آیدا در زمان جنگ فلسطین را ترک کرده و در عربستان ساکن شده اند. مادر آیدا مدیر یک آرایشگاه زنانه است و برای یکی از شاهزادگان عربستان کار می کند و پدرش بیشتر مواقع در مصر است و در زندگی خانوادگی حضور چندانی ندارد. آیدا علاوه بر کار نقاشی در آرایشگاه مادرش هم کارمی کرد و بیشتر مواقع به منزل شاهزادگان می رفت تا آنها را برای مهمانی های زنانه مجلل یا عروسی ها آرایش کند. از آنجایی که زنان عربستان در محیطی زندگی می کنند که هیچگونه اختلاطی با جنس مخالف و نامحرم ندارند، این مهمانی ها یکی از موقعیتهای محدودی است که می توانند زیبایی خود را به نمایش بگذارند. تجربه شرکت در این عروسی ها و مهمانی ها بسیار جالب است. آیدا در بازارهای شهرکها (که عمدتا محل سکونت خارجیان است) شرکت می کرد و غرفه او همیشه پر از مشتری بود. آیدا علاقه ای به تفریحاتی که دیگر دوستانش به آن مشغول بودند نداشت و از مهمانی های دوره ای زنانه بیزار بود چرا که آن را محل خودنمایی افراد و غیبت می دانست. او بیشتر وقت خود را به نقاشی و کار می گذراند. او بعد از دو سال از آشناییمان همسر دوم یک مرد ۴۰ ساله سعودی شد. این حرکت او من را بسیار متعجب کرد چرا که بر خلاف تمام معیارهای او بود، اما در مقابل فشار خانواده چاره دیگری نداشت. آیدا به درخواست همسرش تمام ارتباطاتش را با من و زندگی شهرکیش قطع کرد و حدود یک سال از او بی خبر بودم . بعد از یک سال آیدا دوباره با من ارتباط برقرار کرد و از زندگی یک ساله اش گفت که چگونه در منزل حبس بوده و حتی اجازه ملاقات با والدینش را هم نداشته است، چگونه به هر بهانه مورد ضرب وشتم همسرش قرار می گرفته و در تمام این مدت به دلیل ارتباطش با زندگی شهرکی در گذشته، تحت فشار همسرش بوده است. آیدا بسیار تغییر کرده بود و بسیار غمگین بود. او اکنون به منزل والدینش باز گشته بود و دوباره مشغول کار شد. به دادگاه تقاضای طلاق داد و تا به امروز روند دادگاهش ادامه دارد. به گفته آیدا همسرش مردی بانفوذ است و او به عنوان یک فلسطینی شانس چندانی در مقابل او ندارد و بدتر از همه اینکه آیدا امکان خارج شدن از عربستان را به دلیل فلسطینی بودن ندارد. همسر آیدا از دادگاه تقاضای معاینه پزشکی آیدا را کرده است چراکه مدعی است او بیمار روحی است و همه ادعاهایش “توهم” است و هیچ مشکلی در زندگیشان وجود ندارد. دوستان آیدا که از خانواده های کاملا سعودی بودند آزادی عمل بسیار کمتری داشتند. با وجود اینکه بسیاری به تحصیل مشغول بودند اما آینده شغلی برای خود نمی دیدند و ازدواج شاید تنها آینده ای بود که پیش رو داشتند و بسیاری با مسایلی از قبیل ترس از ازدواج اجباری درگیر بودند. آنهایی که ازدواج ناموفقی داشتند از ترس از دست دادن فرزندانشان مجبور به تحمل شرایط بودند. در عربستان حق طلاق در دست مرد است و با سه بار گفتن جمله “من از تو طلاق می گیرم” می توانند همسر خود را طلاق دهند. دختران جوان و باکره به هنگام ازدواج مهریه بالایی دریافت می کنند که میزان آن بسته به موقعیت خانوادگی آنها متفاوت است و معمولا بین ۱۰ تا ۲۵ هزار ریال عربستان است. در صورتی که زن تقاضای طلاق از دادگاه بکند باید تمام این مبلغ را به همسرش باز گرداند.
محدودیت های موجود در زندگی جوانان و زنان در عربستان سعودی موضوعی است که هر از چندگاهی در اخبار و گزارشها مطرح می شود، ولی تاکنون در کمتر گزارشی جزییاتی از درون جامعه عربستان از دیدگاه یک فارسی زبان داشته ایم. روایت های زیر را از زندگی جوانان در عربستان سعودی میترا مکری فرستاده که چند سالی در آن کشور زندگی کرده است. نورا و همسرش محمد یک زوج جوان اهل جده هستند که به دلیل کار محمد در ریاض مستقر شده اند. هر دو آنها از خانواده هایی نه چندان مذهبی اند. محمد در یکی از وزارتخانه های ریاض شغل مهمی دارد؛ آنها از نظر مالی در رفاه کامل هستند. من چندین بار آنها را در دبی و بحرین دیدم و چند بار در ریاض مهمانشان بودم. برای کسانی که توانایی مالی دارند گذراندن تعطیلات آخرهفته برای تفریحاتی که در عربستان ممنوع است در کشورهای همسایه بخصوص بحرین که فقط چند ساعت رانندگی است، به امری عادی تبدیل شده است. ………….
اولین باشید که نظر می دهید