خیلی زود شیرسوار که از دوستان نزدیک قربانی بود به عنوان مظنون احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت.این مرد در بازجوییها پرده از راز جنایت آتشین خود برداشت و گفت: سالها است که با مقتول دوست بودم و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
یک روز دیدم که همسرم خیلی ناراحت است وقتی از وی پرسیدم که چرا مدتی است غمگین به نظر میآید، گفت که فریبا خواهر مقتول مرا به خانه دعوت کرد. وقتی آنجا رفتم فریبا به بهانه انجام دادن کاری به زیرزمین خانهشان رفت و برادرش با سینی چای نزد من آمد. ساعتی بعد وقتی به خودم آمدم، دیدم که تسلیم نیت سیاه او شدهام.زمانی که این حرفها را از همسرم شنیدم خیلی ناراحت شده و به فکر انتقام افتادم.سالها از این موضوع گذشت و من از مقتول انتقام نگرفتم. سرانجام با گذشت 13 سال از این ماجرا وی از امریکا به ایران آمد و یک روز وارد نجاریام شد و به من یک ادوکلن داد و گفت این را به همسرت هدیه بده! آنجا بود که عصبی شدم و خون جلوی چشمانم را گرفت و با تبری که دکوری بود و روی دیوار نصب کرده بودم، ضربهای به سرش زدم. همان لحظه کشته شد. نمیدانستم چکار کنم، چرا که نمیخواستم خانوادهاش بدانند من او را کشتهام. خودرویش را در خیابانهای تهران رها کردم و سپس جسدش را داخل خودرویش گذاشته و به روستای بندرسر فشم بردم و در آنجا با جمعکردن هیزم و سوزاندن جسد از محل متواری شدم.
این مرد در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به قصاص نفس محکوم شد و این حکم از سوی شعبه 11 دیوانعالی کشور به دلیل اینکه بقایای جسد کشف نشده بود نقض و به دادگاه کیفری یک ارسال شد.
صبح دیروز قاتل در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران دوباره تحت محاکمه قرار گرفت.در ابتدای جلسه وکلای مادر قربانی و فرزندان قربانی تقاضای قصاص کردند.شیرسوار وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون ایستاد، گفت: قتل را قبول دارم و انگیزهام همانی بود که تا حالا گفتهام.
اولین باشید که نظر می دهید