بزرگترین و اولین معضل در راه ازدواج سردرگمی و فرو ریزش مبانی اخلاقی جامعه است که هم مردم و هم حاکمان در ایجاد و افزایش غده مانند این معضل دخیلند نمیتوان گفت فقط حاکمیت و نمیتوان گفت فقط مردم بلکه آنچه پیش آمده یک همکاری ناخواسته و همگرایی بی برنامه بوده …. بسیاری از ارزشهای اخلاقی و خواسته های معنوی عدول کرده و تمایلی به معنا ندارند خانواده و تشکیل محمل خانوادگی برای بسیاری از افراد خسته کننده و ناخشنود است در عین مطلوبیتهایی که دارد جذابیت خود را از دست داده والدین سختی کشیده از دوران گذشته نلاش دارند در بهترین شرایط فرزندانشان ازدواج کنند و بنا بقولی تکمیل وارد زندگی مشترکشان شوند … فرزندان نیز این را حق اولیه خویش میدانند که باید امکانات در حد خوب فراهم گردد تا خانواده ای تشکیل شود از سوی دیگر هم سیاستها و سازو کارهای دولتی هم که منبعث از همین نگاه ناخواسته مدیران روز و والدین شب است مهیای یک حرکت بسوی تشویق تشکیل خانواده بخواست درونی نیست ولی در ظاهر و برای گذران گزارشات روزمره و پاسخ به جامعه و بالادستی ها تلاشی ضعیف و تمسخر آمیز و کاریکاتوری را بنمایش در میاورند بنوعی که انسان حس میکند یک خواست و عزم ملی برای نشدن وجود دارد برای نخواستن وجود دارد برای مجرد ماندن وجود دارد …. همینطور بهانه های کم اهمیت به مانند شغل و مسکن و تحصیل راهی برای ماندن در خانه پدری است تا سنین میان سالی را طی کرده و بهانه ای برای ماندن …. در این میان کسانی هم که تمایل به ازدواج داشته و علی رغم همه مشکلات خواهان زندگی مشترک هستند جفت خویش را نمیتوانند بیابند در این نشاط ملی باید 1- دستگاه آموزشی 2- دستگاه تبلیغاتی 3- دستگاه مشاوره ای 4- دستگاه اقتصادی 5- دستگاه سیاسی 6- دستگاه بهداشتی در اختیار مدیران این حوزه و وتوانمندان و پیشگامان این حوزه قرار گیرد ولی میبینیم که اینطور نیست …. خانواده و والدین بجای ابراز نگرانی از وضعیت آینده متاهلی فرزندشان به وره تجرد و تنهایی او هم تذکرات مهم بدهند و وی را به مانند خدمه هتل تر و خشک نکنند باید فرزندان راه تک زندگی کردن را بروند تا جفت شوند پس بی جا است حضور فرزندان پس از 20 سال در منزل پدری باید او را رها کرد و از دور مراقب بود نه آنکه تا پس از ادواج حمایتهای احماقانه نمود بنوعی که همیشه راحتی منزل پدری خاطره ای بازگردان کننده باشد …. زندگی مشترک سختی هایی دارد و مشکلاتی ولی راه برای استقلال و هم افزایی همین است و بس در گذشته عروس بدون داماد به خانه پدری بازنمیگشت مگر پدر زوجه آنها را بنوعی باز وصل میکرد ولی امروزه نه تنها اجازه بازگشت به خانه زوج داده نمیشود بلکه راه اقامه دعوا و سیز و جنگ را خانواده های پسر و دختر در بدو ورود آموزش میدهند این یعنی عزم ملی برای تشکیل خانواده وجود ندارد … از خواستگاری و آشنایی تا زیر یک سقف رفتن همه و همه دارای اشکال است و تنها راه نجات یک چیز است یا برگزیدن راه تجرد و جنگلی زندگی کردن و یا بازگشت به ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و بنیادین و انسانی زیستن عزم ملی را بر افزایش ارزشها متمرکز کنیم حتما پیروزیم – جعفر اردبیلی بهمن 95
نخستین NGO ساماندهی ازدواج و خانواده در ایران و بهترین راهنمای ازدواج
اولین باشید که نظر می دهید